فهرست مطالب
آمار بازدیدکنندگان

همه فکر هایم را سر نماز می کنم!

مدتها بود چیزی را فراموش کرده بودم کجا گذاشته ام دیروز سر نماز یادم آمد ! راستی سر نماز یادم آمد بگویم که … سر نماز بودم فلانی چیزی گفت نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم . خوب حالا وقت زیاده بشین بعد نمازمونو میخونیم، این جملات و صدها جمله شبیه به این ها هست که ما به طور معمول و عادی در مورد ستون دینمان میگوییم آیا واقعا نماز وقت اندیشیدن به مسائلی است که ارزش این را نداشته اند در شرایط عادی به آنها بیندیشیم؟ این است ارزش نماز؟ این است بازدارنده از فحشا و منکر بعضی از ما تا آن حد پیش رفته ایم که دقیقا سر نماز به انجام گناهانمان می اندیشیم و از فکر لذتش قند در دلمان آب میشود . پس کی قرار است با این نماز خود را بسازیم و به کمال برسیم پس روح نماز چه میشود این نماز های بی روح به کجا میبرد ما را این آن چراغی نیست که پیش پا بنماید .!!

 

 

namaz

روح نماز توجه به خدا است. نمازى که از این جوهره اساسى بى ‏بهره ‏باشد، کالبد بى ‏جانى است که ارزش و قیمت آن بسیار ناچیز است.

درست‏ به همین سبب است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى ‏فرماید:

«کم من قائم حظه من صلوته التعب و النصب» ؛ چه بسا نمازگزارى که از نمازخویش جز مشقت و رنج‏بهره‏اى ندارد.

 

و نیز بدین جهت است که آن جناب مى ‏فرماید:

«لیس للعبد من صلوته الا ما عقل» ؛ بنده نمازگزار از نماز خویش بهره‏اى‏ ندارد، مگر به اندازه‏اى که از نماز بفهمد.

 

بنابر این، نمازى که در حال غفلت گزارده شود، فایده ‏اى به حال نمازگزار ندارد، بلکه اگر ادعا کنیم چنین نمازى به حال شخص مضر است، ادعاى ‏نادرستى نکرده‏ ایم زیرا خداوند تبارک و تعالى مى ‏فرماید:

« و اى بر نماز گزاران آنانى که‏از نمازشان غافلند.»

 

از قول امیر مؤمنان على علیه السلام نقل شده که آن جناب فرمود:

«الالتفات فی الصلاة اختلاس من الشیطان.فایاکم و الالتفات فی الصلاة  ؛ غفلت از خداوند و توجه به غیر، دستبردى است که شیطان به نماز نمازگزار مى‏زند، بنابر این، از آن بر حذر باشید.»

 

و هم چنین از قول رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده که آن جناب فرمود:

«ایما عبد التفت فی صلاته قال الله: یا عبدى الى من تقصد و من تطلب؟ اربا غیری ترید؟ او رقیبا سوای تطلب؟او جوادا خلاى تبغی؟ و انا اکرم الاکرمین واجود الاجودین و افضل المعطین.اثیبک ثوابا لا یحصى قدره.اقبل على فانی‏الیک مقبل و ملائکتی الیک مقبلون.فان اقبل زال عنه اثم ما کان منه.فان التفت‏ثانیة اعاد الله له مقالته، فان اقبل على صلاته غفر الله له و تجاوز عنه ما کان منه. فان التفت ثالثة اعاد الله له مقالته، فان اقبل على صلوته غفر الله له ما تقدم من‏ذنبه.فان التفت رابعة اعرض الله عنه و اعرضت الملائکة عنه و یقول:ولیتک یاعبدی الى ما تولیت» ؛ هر بنده‏اى که در نماز خویش از خدا غافل شود و به غیر او توجه کند، خداوند به او مى ‏فرماید: بنده من!به چه کسى توجه مى‏ کنى؟ و چه‏ کسى را طلب مى ‏نمایى ؟ آیا پروردگارى جز من مى ‏خواهى؟ یا مراقب و پاسبانى‏ غیر از من مى‏ طلبى ؟ و یا بخشنده‏ اى جز من مى‏ جویى ؟ در حالى که من‏ ارجمندترین ارجمندان، بخشنده ‏ترین بخشندگان و برترین دهندگان هستم . تو را پاداشى دهم که به قدر و اندازه در نیاید . به من روى کن که من به تو روى کرده‏ ام و فرشتگان من نیز به تو توجه دارند . پس از آن اگر بنده غافل، از غفلت ‏خویش ‏منصرف شود و به خداوند توجه کند، گناه غفلتى که از او سر زده است‏ بخشیده‏ مى ‏شود و اگر براى بار دوم از خدا غافل شود و به غیر او توجه کند، خداوند سخن‏ یاد شده را تکرار مى‏کند پس اگر از غفلت ‏خویش باز گردد و به خدا توجه کند، خداوند گناه بى ‏توجهى او را مى‏ بخشد و از وى در مى‏گذرد و اگر براى بار سوم ازخدا غافل شود، خداوند باز فرموده خویش را تکرار مى‏کند پس اگر از حال ‏غفلت ‏به توجه باز گردد، خداوند گناه غفلت او را مى‏ بخشد. ولى اگر براى بار . ولى اگر براى بار چهارم از خداوند غافل شود خداوند از او رو بگرداند و فرشتگان هم چنین کنند آن گاه خداوند به چنین نماز گزارى گوید : اى بنده من!تو را به همان چیزى که ‏بدان روى کردى واگذار نمودم.

 

نماز

 

طبق آنچه ذکر گردید نمازى که نمازگزار در آن سرگرم افکار خود بوده و توجهى به خدا نداشته باشد، خود گناه است و نمازى که خودش گناه است چگونه ‏مى‏تواند نمازگزار را از گناه باز دارد ؟

 

چگونگى تحصیل حضور قلب در نماز

حال اگر مانند بسیارى از افراد بپرسى: چرا ما هر چه بیشتر سعى مى ‏کنیم که ‏در نماز حواس خود را جمع کرده و به خدا توجه کنیم، کمتر موفق مى ‏شویم ؟ آیا به راستى چاره‏ اى وجود دارد که ما را در دست ‏یافتن به این جوهره اساسى که‏ روح نماز است ‏یارى رساند؟

گوییم : اگر مى‏ خواهى چیزى مانند کپسول به تو داده شود و تو آن را به راحتى ‏نوش جان کنى و یک شبه همه کارهایت رو به راه گردد، قطعا جواب منفى است، ولى اگر مرد میدان عمل هستى و خود را براى یک کار زار طولانى و جدى مهیا مى‏ کنى، جواب مثبت است.

 

توضیح این که : اگر صفتى یا حالتى بر انسان غلبه کند، آن صفت ‏یا حالت، درهمه صحنه‏ ها و تمام شؤون زندگى، خود را نشان داده و آدمى از آن خلاصى ‏ندارد.کسى که در کوچه و بازار در کلاس و مدرسه، در محیط خانه و محل کار، یک سره به یاد خداست و از او غافل نیست، بدون تردید در نماز نیز حواسش را جمع کرده و از خدا غفلت نمى‏کند.

بر خلاف کسى که در محیط خانه و محل کار، در کلاس و مدرسه، درکوچه و بازار از خدا غافل است و یک سره سرش بند مسایل مادى و روز مره ‏زندگى دنیاست و دلش متعلق به غیر خداست‏ بى‏ شک، چنین کسى نمى‏ تواند درنماز قلب خود را متوجه خدا کند، بلکه دلش دنبال همانى است که قبل ازنماز دنبال آن بود، و وجودش غرق در همان است که قبل از ورود در نماز غرق‏در آن بود.

 

خداى تبارک و تعالى در وصف بندگان مؤمن خویش مى‏ فرماید:

« رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ … » ؛ مردانى که آنها را هیچ تجارت ‏و معامله ‏اى از یاد خدا باز نمى ‏دارد.

وقتى که کسب و کار آنان را از یاد خدا باز ندارد، بدون تردید هنگامى که وضومى ‏سازند و رو به قبله مى‏ ایستند و نماز مى‏ گزارند، از خداوند غفلت نمى‏ کنند، بر خلاف من و تو که قبل از نماز در امور روزمره زندگى غرق هستیم و وقتى هم که‏ به نماز مى‏ ایستیم نمازمان نیز رنگ و بوى امور دنیوى دارد.

واضحتر بگویم : اولیاى خدا و بندگان مخلص حق، نماز خویش را برداشته و آن را با خود به محیط بازار مى ‏برند.در آن جا هم که هستند مشغول نمازند«خوشا آنان که دایم در نمازند.»  و به فرموده خداى متعال: «الذین هم على صلوتهم دائمون» آنان همیشه به یاد خدا هستند.»

 

ولى ما عقب افتاده ‏ها، کسب و کار خویش را برداشته و با خود به فضاى نماز مى‏ آوریم.نماز هم که مى ‏خوانیم باز دنبال هدف گمشده خود هستیم «نعوذ بالله من‏شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.»

 

بارى اى عزیز! اگر صادقانه قصد آن دارى که در نماز دلت متوجه خدا باشد و از او غافل نگردى، باید کار را قبل از نماز شروع کنى و در همه جا و همه حال به ‏یاد خدا باشى و از او غفلت نکنى. بى ‏شک اگر چنین توفیقى را به دست آورى، در نماز دلت متوجه خدا خواهد بود در غیر این صورت، نه.

 

مرحوم علامه طباطبایى -قدس سره- در اواخر عمر با برکت‏ خویش هنگامى که‏ در بستر بیمارى افتاده بود.در جواب شخصى که از آن جناب از چگونگى تحصیل‏ حضور قلب در نماز پرسیده بود، چند بار با عنایت‏ خاصى فرمود: مراقبه، مراقبه.

مراد آن بزرگوار آن است که اگر مى ‏خواهید در نماز حواستان جمع باشد و ازخدا غافل نشوید، باید در طول شبانه روز وقتى که به کارهاى دیگر اشتغال داریداهل مراقبه باشید زیرا اگر این حالت ملکه شما شود و چنین صفتى بر شما غلبه‏ کند، در نماز نیز این حالت ‏براى شما محفوظ خواهد ماند، همان طور که اگر درطول شبانه روز از خدا غافل باشید و غفلت از حق در شما رسوخ کند، در حال‏ نماز نیز چنان خواهید بود و از آن خلاصى نخواهید داشت.

منبع

چگونگی وضوی جبیره

وضوى جَبیره
چیزی که با آن زخم و شکسته را می بندند و دارویی که روی زخم و مانند آن می گذارند جبیره نامیده می شود. اگر جبیره در یکی از اعضای وضو وجود داشته باشد مانع رسیدن آب به آن عضو می شود پس برای وضو  باید به احکام وضوی جبیره عمل کرد.   
1- اگر در یکى از اعضا وضو، زخم، دُمَل و یا شکستگى باشد، چنانچه روى آن باز است و آب براى آن ضرر ندارد، باید به طور معمول وضو گرفت.
۲- اگر زخم یا دمل و یا شکستگى، در صورت و دستهاست و روى آن باز است و آب ریختن روى آن ضرر دارد، چنانچه کشیدن دست تَر بر آن، ضرر ندارد، بنابر احتیاط واجب دست تَر، بر آن بکشد.
 اگر این مقدار نیز ضرر دارد، یا زخم نجس است و نمى شود آن را آب کشید، باید اطراف زخم را، از بالا به پایین بشوید و بنابر احتیاط مستحب، پارچه پاکى روى زخم بگذارد و دست تَر روى آن بکشد و اگر گذاشتن پارچه ممکن نیست، باید اطراف زخم را بشوید و در هر صورت تیمّم لازم نیست.
۳- اگر زخم یا دمل یا شکستگى در جلوى سر یا روى پاهاست و روى آن باز است، چنانچه نتواند آنرا مسح کند، باید پارچه پاکى روى آن بگذارد و روى پارچه را با تَرى آب وضو که در دست مانده مسح کند، و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد، باید به جای وضو تیمم نماید و بهتر است یک وضوی بدون مسح هم بگیرد.
۴-اگر روى دمل، زخم یا شکستگى بسته باشد چنانچه باز کردن آن ممکن است و آب هم براى آن ضرر ندارد، باید باز کند و وضو بگیرد چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، چه جلوى سر و روى پاها.
۵-اگر نمى شود روى زخم را باز کرد ولى خود زخم یا چیزى که روى آن گذاشته شده پاک است و رسانیدن آب به زخم هم ضرر ندارد، باید آب را به زخم برساند.
– اگر زخم یا چیزى که روى آن گذاشته شده نجس است، چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب بروى زخم ممکن باشد، باید آن را آب بکشد و موقع وضو آب را به زخم برساند.
– در صورتى که آب براى زخم ضرر دارد، یا آنکه رساندن آب به روى زخم ممکن نیست، یا زخم نجس است و نمى شود آنرا آب کشید، باید اطراف زخم را بشوید و اگر جبیره پاک است، روى آنرا مسح کند.
– اگر جبیره  هم نجس است، یا نمى شود روى آن دست تر کشید، مثلاً دارویی است که به دست مى چسبد، پارچه پاکى را به طورى که جزء جبیره حساب شود، روى آن بگذارد و دست تر روى آن بکشد. اگر این هم ممکن نیست، احتیاط واجب آن است که وضو بگیرد و تیمم هم بنماید.
۶-اگر در جاى وضو یا غسل چیزى چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست، یا به قدرى مشقت دارد که نمى شود تحمل کرد، باید به دستور جبیره عمل کند، و بنابر احتیاط واجب تیمم هم بنماید. توضیح المسائل مراجع(فتاوای ۱۲ مرجع)، ج۱، ص۲۰۱

چگونگی و احکام وضو

وضو
وضو جزء ایمان است و به تعبیری نماز بدون وضو نماز نیست، امام رضا علیه السلام نیز درباره وضو می فرماید:
«لِأَنْ یَکُونَ الْعَبْدُ طَاهِراً إِذَا قَامَ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِه‏؛
وضو یک ادب در برابر خداست، تا وقتی بنده هنگام نماز در برابر پروردگار می ایستد؛ پاک باشد.»
البته وضو گرفتن براى قرائت قرآن، خواندن دعا و زیارت هم مستحب است.

 شرایط وضو
شرط صحیح بودن وضو سیزده چیز است.
۱و۲- آب وضو پاک و مطلق باشد. (مضاف نباشد)
آب، یا مطلق است یا مضاف: آب مضاف، آبى است که از چیزى گرفته شود، مانند آب هندوانه و گلاب یا با چیزى مخلوط شود، مانند آبى که با گِل مخلوط گردد، به صورتى که دیگر به آن آب نگویند.
و غیر از اینها آب مطلق است، که پنج قسم مى باشد:
 اوّل: آب کُر، دوم: آب قلیل، سوم: آب جارى، چهارم: آب باران، پنجم: آب چاه.
– وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است. اگر چه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن را نداند یا فراموش کرده باشد و اگر با آن وضو نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بجا آورد.
– اگر غیر از آب آلوده مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، باید تیمم کند ولی اگر وقت دارد، باید صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگیرد.
۳- آب وضو مباح باشد (غصبى نباشد)
– آب وضو و همچنین فضایی که در آن وضو می‏گیرد، باید مباح باشد.
– وضو با آب غصبی و آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی هست ‏یا نه، حرام و باطل است ولی اگر سابقا راضی بوده و انسان نمی داند که از رضایتش برگشته یا نه، وضو صحیح است.
۴و۵- ظرف آب وضو مباح باشد و از طلا و نقره  هم نباشد.
اگر آب وضو در ظرف غصبی است و غیر از آن آب دیگری ندارد باید تیمم کند و چنانچه با آن آب وضو بگیرد باطل است و اگر آب مباح دیگری دارد چنانچه در آن ظرف غصبی، وضوی ارتماسی بگیرد و یا با آن ظرف، آب به صورت و دستها بریزد وضویش باطل است ولی اگر با کف دست آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بریزد وضویش صحیح است اگر چه از جهت تصرف در ظرف غصبی فعل حرام، مرتکب شده است.
– وضو از ظرف طلا و نقره به احتیاط واجب مثل وضو از ظرف غصبی است.
– وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد.
۶- اعضاى وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.
اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پیش از وضو آن جا را آب کشیده یا نه، چنانچه در موقع وضو متوجه پاک بودن و نجس بودن آن جا نبوده، وضو باطل است، ولی اگر می داند متوجه بوده یا شک دارد که متوجه بوده یا نه،وضو صحیح است و در هر صورت جایی را که نجس بوده بایدآب بکشد.
-اگر پیش از تمام شدن وضو، جایی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، صحیح است.
– اگر غیر از اعضای وضو جایی از بدن نجس باشد، وضو صحیح است. ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نکرده باشد، اولی آن است که اول آن را تطهیر کند، بعد وضو بگیرد.
۷- براى وضو گرفتن وقت باشد.
– هرگاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد، تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت ‏خوانده می‏شود، باید تیمم کند، ولی اگر برای وضو و تیمم یک اندازه وقت لازم است، باید وضو بگیرد.
– کسی که در تنگی وقت نماز، وظیفه اش تیمم است اگر وضو هم بگیرد، وضویش صحیح است،چه برای آن نماز باشد و چه برای کار دیگری.
۸- به قصد قربت باشد.   
– قصد قربت‏، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است.
-لازم نیست نیت وضو را به زبان آورد یا از قلب خود بگذراند، ولی باید در تمام وضو متوجه باشد که وضو می‏گیرد، به طوری که اگر از او بپرسند چه می‏کنی، بگوید وضو می‏گیرم.
۹- ترتیب را رعایت کند.
باید وضو را به همان ترتیبی که گفته شده به جا آورد، یعنی اول صورت، بعد دست راست، بعد دست چپ شسته و در آخر سر و پاها مسح شود؛ البته باید پای راست پیش از پای چپ مسح شود و اگر به این ترتیب نباشد، وضو باطل است.
۱۰- پى در پى باشد.
-اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله بیفتد که وقتی می‏خواهد جایی را بشوید یا مسح کند، رطوبت جاهایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده خشک شده باشد،وضو باطل است ولی اگر فقط رطوبت جایی که جلوتر از محلی است که می‏خواهد بشوید یا مسح کند خشک شده باشد، مثلا موقعی که می‏خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست‏خشک شده باشد و صورت تر باشد، وضو صحیح است.
-اگر کارهای وضو را پشت ‏سر هم بجا آورد، ولی به واسطه گرمای هوا یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت‏خشک شود، وضوی او صحیح است.
-راه رفتن در بین وضو اشکال ندارد. پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح کند، وضوی او صحیح است.
۱۱- در کارهاى وضو از دیگرى کمک نگیرد.
– شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد یا در رسانیدن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است.
-کسی که نمی‏تواند وضو بگیرد، باید نایب بگیرد که او را وضو دهد و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتی که بتواند باید بدهد، ولی باید خود او نیت وضو کند و با دست‏خود مسح نماید و اگر نمی‏تواند باید نایبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بکشد و اگر این هم ممکن نیست، باید از دست او رطوبت بگیرد و با آن رطوبت‏ سر و پای او را مسح کند.
-هر کدام از کارهای وضو را که می‏تواند به تنهایی انجام دهد، نباید در آن کمک بگیرد.
۱۲- استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.
-کسی که می‏ترسد که اگر وضو بگیرد مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نباید وضو بگیرد، ولی اگر نداند که آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد ضرر داشته، وضویش صحیح است. اگر چه احتیاط مستحب آن است که با آن وضو، نماز نخواند و تیمم کند و چنانچه با آن وضو نماز خوانده، دوباره آن را اعاده نماید.
– اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد.
۱۳- برای رسیدن آب به اعضاى وضو مانعى وجود نداشته نباشد.
-اگر می‏داند چیزی به اعضای وضو چسبیده، ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می‏کند یا نه، باید آن را برطرف کند یا آب را به زیر آن برساند.
-خط قلم خودکار و لکه‏هاى رنگ و چربى و کِرِمْ در صورتى که رنگ بدون جِرم باشد، مانع از وضو نیست، ولى اگر جرم دارد و روى پوست را گرفته باید بر طرف شود.
-اگر زیر ناخن چرک باشد، وضو اشکال ندارد. ولی اگر ناخن را بگیرد، باید برای وضو آن چرک را برطرف کند و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد، باید چرک زیر مقداری را که از معمول بلندتر است برطرف نماید.
-اگر در صورت، دستها، جلوی سر و روی پاها به واسطه سوختن یا چیز دیگر برآمدگی پیدا شود، شستن و مسح روی آن کافی است و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زیر پوست لازم نیست، حتی اگر پوست‏ یک قسمت آن هم کنده شود لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند؛ ولی چنانچه پوستی که کنده شده گاهی به بدن می‏چسبد و گاهی بلند می‏شود، باید آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند.

توضیح المسائل مراجع(فتاوای ۱۲ مرجع)،ج۱، ص۱۷۲٫

 طریقه وضو
بهتر است، پیش از وضو، دستها را تا مچ بشوییم، البته این شستن، جزو اعمال وضو نمى‏باشد و مستحب است.
۱- به نیّت وضو صورت را از بالا به پایین از جایى که موى سر روییده تا چانه مى‏شوییم.
۲- پس از شستن صورت، دست راست را از آرنج تا نوک انگشتان، از بالا به پایین، مى‏شوییم.
۳- بعد از شستن دست راست، دست چپ را مانند دست راست مى‏شوییم.
۴- بعد از شستن صورت و دست‏ها با رطوبتى که بر دست مانده، جلوى سر را مسح مى‏کنیم؛ یعنى دست را بر سر گذاشته و کمى به طرف پیشانى مى‏کشیم. در مسح سر، لازم نیست دست بر پوست سر کشیده شود، بلکه بر موى جلوى سر هم صحیح است ولى اگر موى سر، زیاد بلند باشد، باید بیخ مو (جایى که مو روییده) یا پوست سر را مسح کنیم. محل مسح جلو سر و روى پاها باید خشک باشد، اگر جاى مسح تَر باشد باید آن را خشک کرد ولى اگر رطوبت آن بقدرى کم باشد که مانع از تأثیر رطوبت دست بر آن نباشد اشکالى ندارد.
 5- پس از مسح سر، پاى راست را از نوک انگشت تا آخرِ برآمدگی روى پا مسح مى‏کنیم.
 6- در پایان، پاى چپ را مانند پاى راست مسح مى‏کنیم و با این عمل وضو تمام مى‏شود.
براى مسح پا، کشیدن یک انگشت دست بر یک انگشت پا کافى است، ولى بهتر است تمام کف دست بر تمام روى پا کشیده شود.

توضیح المسائل مراجع(فتاوای ۱۲ مرجع)، ج۱، ص۱۶۲٫

 دعای وضو
از مستحبات دیگر وضو، دعا کردن، هنگام وضو گرفتن است.
وقتی که فرد نگاهش به آب می‌افتد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ الْمَاءَ طَهُوراً وَ لَمْ یَجْعَلْهُ نَجِساً؛
به نام الله و … و سپاس خدایی را که آب را پاک قرار داد و آن را نجس قرار نداد.»
وقتی که قبل از وضو دست خود را می‌شوید:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِین؛‏
خدایا مرا از توبه کنندگان و از پاکیزگان قرار ده.»
وقتی که پیش از وضو و به عنوان یک امر مستحبی، آب در دهان مضمضه می‌کند:
«اللَّهُمَّ لَقِّنِّی حُجَّتِی یَوْمَ أَلْقَاکَ وَ أَطْلِقْ لِسَانِی بِذِکْرِک؛‏
پروردگارا! روز قیامت در بیان دلیل و حجت، مرا یاری کن و زبانم را به ذکر و شُکرت آزاد ساز٫»
وقتی که پیش از وضو و به عنوان یک امر مستحبی، آب در بینی استنشاق می‌کند:
«اللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَیَّ رِیحَ الْجَنَّةِ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یَشَمُّ رِیحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِیبَهَا؛
خدایا بوی بهشت را بر من حرام مکن و مرا از کسانی قرار ده که عطر و رایحه آن را استشمام می‌کنند.»
 وقتی که صورت را می‌شوید(شروع وضو):
« اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهِی یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضُّ فِیهِ الْوُجُوه‏؛
خدایا روی مرا سفید گردان در روزی که در آن صورت‌ها سیاه می‌شوند و روی مرا سیاه مگردان، در روزی که در آن صورت‌ها سفید می‌گردند.»
وقتی که دست راست را می‌شوید:
«اللَّهُمَّ أَعْطِنِی کِتَابِی بِیَمِینِی وَ الْخُلْدَ فِی الْجِنَانِ بِیَسَارِی وَ حَاسِبْنِی حِسابا یسیراً ؛
خدایا کتاب مرا به دست راستم عطا نما و جاودانگی در بهشت را به سمت چپ من [ببخش] و مرا به آسانی مورد محاسبه قرار ده.»
وقتی که دست چپ را می‌شوید:
«اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِی کِتَابِی بِشِمَالِی وَ لَامِنْ وَرَاءِ ظَهْرِی وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَان‏؛
خدایا کتاب مرا از بالا و [یا] از پشت به من عطا نفرما و آویخته‌ای بر گردنم قرار مده و از پاره‌های آتش به تو پناه می‌برم.»
در مسح سر:
«اللَّهُمَّ غَشِّنِی بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکَاتِکَ وَ عَفْوِکَ؛
خدایا مرا به رحمت و برکت و بخشایشت غوطه‌ور ساز٫»
در مسح پا:
«اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ اجْعَلْ سَعْیِی فِیمَا یُرْضِیکَ عَنِّی یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَام‏؛
خدایا مرا ثابت قدم گردان بر صراط، در روزی که قدم‌ها دچار لرزش می‌شوند و کوشش مرا در آنچه که تو را خشنود می‌سازد قرار ده ای صاحب جلال و اکرام.»

توضیح المسائل مراجع(فتاوای ۱۲ مرجع)، ج۱، ص۱۷۲٫

 مبطِلات وضو
هفت چیز وضو را باطل می کند:
۱- بول
۲- غائط
۳- باد معده و روده که از مخرج غائط خارج شود.
۴- خوابی که به واسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود اما اگر چشم نبیند ولی گوش بشنود، وضو باطل نمی شود.
۵- چیزهایی که عقل را از بین می برد مانند: دیوانگی، مستی و بیهوشی
۶- استحاضه    
7- کاری که باید برای آن غسل کرد.

توضیح المسائل مراجع(فتاوای ۱۲ مرجع)، ج۱، ص۲۰۰٫

 مواردی که باید برای آن وضو گرفت
براى شش چیز وضو واجب است:
۱- براى تمام نمازهاى واجب و مستحب غیر از نماز میت.
۲- براى سجده و تشهد فراموش شده اگر بین آنها و نماز حدثى از او سر زده مثلا بول کرده باشد، ولى براى سجده سهو واجب نیست وضو بگیرد.
۳- براى طواف واجب خانه کعبه
۴- اگر نذر یا عهد کرده و یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد.
۵- اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند.
۶- براى آب کشیدن قرآنى که نجس شده

توضیح المسائل مراجع(فتاوای ۱۲ مرجع)، ج۱، ص۱۹۷

مقدمات نماز

ذات مقدس) مقدماتي لازم است که تا فراهم نشود، نماز صحيح نيست و آن مقدمات عبارتند از:
1- طهارت (وضو، تيمم، غسل)
 2- پاكي بدن و لباس از آلودگي
 3- مباح بودن لباس
4- اوقات نماز   
5- مكان نمازگزار
6- قبله
 طهارت
نمازگزار بايد براي انجام عبادت کسب طهارت کند، اين طهارت گاهي با وضو، غسل و در شرايطي هم با تيمم حاصل مي شود.

 وضو
وضو جزء ايمان است و به تعبيري نماز بدون وضو نماز نيست، امام رضا عليه السلام نيز درباره وضو مي فرمايد:
«لِأَنْ يَكُونَ الْعَبْدُ طَاهِراً إِذَا قَامَ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِه‏؛
وضو يک ادب در برابر خداست، تا وقتي بنده هنگام نماز در برابر پروردگار مي ايستد؛ پاک باشد.»
البته وضو گرفتن براى قرائت قرآن، خواندن دعا و زيارت هم مستحب است.

 شرايط وضو
شرط صحيح بودن وضو سيزده چيز است.
1و2- آب وضو پاك و مطلق باشد. (مضاف نباشد)
آب، يا مطلق است يا مضاف: آب مضاف، آبى است كه از چيزى گرفته شود، مانند آب هندوانه و گلاب يا با چيزى مخلوط شود، مانند آبى كه با گِل مخلوط گردد، به صورتى كه ديگر به آن آب نگويند.
و غير از اينها آب مطلق است، كه پنج قسم مى باشد:
 اوّل: آب كُر، دوم: آب قليل، سوم: آب جارى، چهارم: آب باران، پنجم: آب چاه.
– وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است. اگر چه انسان نجس بودن يا مضاف بودن آن را نداند يا فراموش كرده باشد و اگر با آن وضو نمازي هم خوانده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوي صحيح بجا آورد.
– اگر غير از آب آلوده مضاف، آب ديگري براي وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، بايد تيمم كند ولي اگر وقت دارد، بايد صبر كند تا آب صاف شود و وضو بگيرد.
3- آب وضو مباح باشد (غصبى نباشد)
– آب وضو و همچنين فضايي كه در آن وضو مي‏گيرد، بايد مباح باشد.
– وضو با آب غصبي و آبي كه معلوم نيست صاحب آن راضي هست ‏يا نه، حرام و باطل است ولي اگر سابقا راضي بوده و انسان نمي داند كه از رضايتش برگشته يا نه، وضو صحيح است.
4و5- ظرف آب وضو مباح باشد و از طلا و نقره  هم نباشد.
اگر آب وضو در ظرف غصبي است و غير از آن آب ديگري ندارد بايد تيمم كند و چنانچه با آن آب وضو بگيرد باطل است و اگر آب مباح ديگري دارد چنانچه در آن ظرف غصبي، وضوي ارتماسي بگيرد و يا با آن ظرف، آب به صورت و دستها بريزد وضويش باطل است ولي اگر با كف دست آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بريزد وضويش صحيح است اگر چه از جهت تصرف در ظرف غصبي فعل حرام، مرتكب شده است.
– وضو از ظرف طلا و نقره به احتياط واجب مثل وضو از ظرف غصبي است.
– وضوى ارتماسى آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد.
6- اعضاى وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد.
اگر يکي از اعضاي وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پيش از وضو آن جا را آب کشيده يا نه، چنانچه در موقع وضو متوجه پاک بودن و نجس بودن آن جا نبوده، وضو باطل است، ولي اگر مي داند متوجه بوده يا شک دارد که متوجه بوده يا نه،وضو صحيح است و در هر صورت جايي را که نجس بوده بايدآب بکشد.
-اگر پيش از تمام شدن وضو، جايي را كه شسته يا مسح كرده نجس شود، صحيح است.
– اگر غير از اعضاي وضو جايي از بدن نجس باشد، وضو صحيح است. ولي اگر مخرج را از بول يا غائط تطهير نكرده باشد، اولي آن است كه اول آن را تطهير كند، بعد وضو بگيرد.
7- براى وضو گرفتن وقت باشد.
– هرگاه وقت به قدري تنگ است كه اگر وضو بگيرد، تمام نماز يا مقداري از آن بعد از وقت ‏خوانده مي‏شود، بايد تيمم كند، ولي اگر براي وضو و تيمم يك اندازه وقت لازم است، بايد وضو بگيرد.
– کسي كه در تنگي وقت نماز، وظيفه اش تيمم است اگر وضو هم بگيرد، وضويش صحيح است،چه براي آن نماز باشد و چه براي كار ديگري.
8- به قصد قربت باشد.   
– قصد قربت‏، يعني براي انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براي خنك شدن يا به قصد ديگري وضو بگيرد باطل است.
-لازم نيست نيت وضو را به زبان آورد يا از قلب خود بگذراند، ولي بايد در تمام وضو متوجه باشد كه وضو مي‏گيرد، به طوري كه اگر از او بپرسند چه مي‏كني، بگويد وضو مي‏گيرم.
9- ترتيب را رعايت كند.
بايد وضو را به همان ترتيبي كه گفته شده به جا آورد، يعني اول صورت، بعد دست راست، بعد دست چپ شسته و در آخر سر و پاها مسح شود؛ البته بايد پاي راست پيش از پاي چپ مسح شود و اگر به اين ترتيب نباشد، وضو باطل است.
10- پى در پى باشد.
-اگر بين كارهاي وضو به قدري فاصله بيفتد كه وقتي مي‏خواهد جايي را بشويد يا مسح كند، رطوبت جاهايي كه پيش از آن شسته يا مسح كرده خشك شده باشد،وضو باطل است ولي اگر فقط رطوبت جايي كه جلوتر از محلي است كه مي‏خواهد بشويد يا مسح كند خشك شده باشد، مثلا موقعي كه مي‏خواهد دست چپ را بشويد رطوبت دست راست‏خشك شده باشد و صورت تر باشد، وضو صحيح است.
-اگر كارهاي وضو را پشت ‏سر هم بجا آورد، ولي به واسطه گرماي هوا يا حرارت زياد بدن و مانند اينها رطوبت‏خشك شود، وضوي او صحيح است.
-راه رفتن در بين وضو اشكال ندارد. پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح كند، وضوي او صحيح است.
11- در كارهاى وضو از ديگرى كمك نگيرد.
– شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر ديگري او را وضو دهد يا در رسانيدن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او كمك نمايد، وضو باطل است.
-كسي كه نمي‏تواند وضو بگيرد، بايد نايب بگيرد كه او را وضو دهد و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتي كه بتواند بايد بدهد، ولي بايد خود او نيت وضو كند و با دست‏خود مسح نمايد و اگر نمي‏تواند بايد نايبش دست او را بگيرد و به جاي مسح او بكشد و اگر اين هم ممكن نيست، بايد از دست او رطوبت بگيرد و با آن رطوبت‏ سر و پاي او را مسح كند.
-هر كدام از كارهاي وضو را كه مي‏تواند به تنهايي انجام دهد، نبايد در آن كمك بگيرد.
12- استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.
-كسي كه مي‏ترسد كه اگر وضو بگيرد مريض شود يا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد، ولي اگر نداند كه آب براي او ضرر دارد و وضو بگيرد و بعد بفهمد ضرر داشته، وضويش صحيح است. اگر چه احتياط مستحب آن است كه با آن وضو، نماز نخواند و تيمم كند و چنانچه با آن وضو نماز خوانده، دوباره آن را اعاده نمايد.
– اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار كمي كه وضو با آن صحيح است ضرر ندارد و بيشتر از آن ضرر دارد، بايد با همان مقدار وضو بگيرد.
13- براي رسيدن آب به اعضاى وضو مانعى وجود نداشته نباشد.
-اگر مي‏داند چيزي به اعضاي وضو چسبيده، ولي شك دارد كه از رسيدن آب جلوگيري مي‏كند يا نه، بايد آن را برطرف كند يا آب را به زير آن برساند.
-خط قلم خودكار و لكه‏هاى رنگ و چربى و كِرِمْ در صورتى كه رنگ بدون جِرم باشد، مانع از وضو نيست، ولى اگر جرم دارد و روى پوست را گرفته بايد بر طرف شود.
-اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد. ولي اگر ناخن را بگيرد، بايد براي وضو آن چرك را برطرف كند و نيز اگر ناخن بيشتر از معمول بلند باشد، بايد چرك زير مقداري را كه از معمول بلندتر است برطرف نمايد.
-اگر در صورت، دستها، جلوي سر و روي پاها به واسطه سوختن يا چيز ديگر برآمدگي پيدا شود، شستن و مسح روي آن كافي است و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زير پوست لازم نيست، حتي اگر پوست‏ يك قسمت آن هم كنده شود لازم نيست آب را به زير قسمتي كه كنده نشده برساند؛ ولي چنانچه پوستي كه كنده شده گاهي به بدن مي‏چسبد و گاهي بلند مي‏شود، بايد آن را قطع كند يا آب را به زير آن برساند.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)،ج1، ص172.

 طريقه وضو
بهتر است، پيش از وضو، دستها را تا مچ بشوييم، البته اين شستن، جزو اعمال وضو نمى‏باشد و مستحب است.
1- به نيّت وضو صورت را از بالا به پايين از جايى كه موى سر روييده تا چانه مى‏شوييم.
2- پس از شستن صورت، دست راست را از آرنج تا نوك انگشتان، از بالا به پايين، مى‏شوييم.
3- بعد از شستن دست راست، دست چپ را مانند دست راست مى‏شوييم.
4- بعد از شستن صورت و دست‏ها با رطوبتى كه بر دست مانده، جلوى سر را مسح مى‏كنيم؛ يعنى دست را بر سر گذاشته و كمى به طرف پيشانى مى‏كشيم. در مسح سر، لازم نيست دست بر پوست سر كشيده شود، بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است ولى اگر موى سر، زياد بلند باشد، بايد بيخ مو (جايى كه مو روييده) يا پوست سر را مسح كنيم. محل مسح جلو سر و روى پاها بايد خشك باشد، اگر جاى مسح تَر باشد بايد آن را خشك كرد ولى اگر رطوبت آن بقدرى كم باشد كه مانع از تأثير رطوبت دست بر آن نباشد اشكالى ندارد.
 5- پس از مسح سر، پاى راست را از نوك انگشت تا آخرِ برآمدگي روى پا مسح مى‏كنيم.
 6- در پايان، پاى چپ را مانند پاى راست مسح مى‏كنيم و با اين عمل وضو تمام مى‏شود.
براى مسح پا، كشيدن يك انگشت دست بر يك انگشت پا كافى است، ولى بهتر است تمام كف دست بر تمام روى پا كشيده شود.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص162.

 دعاي وضو
از مستحبات ديگر وضو، دعا کردن، هنگام وضو گرفتن است.
وقتي که فرد نگاهش به آب مي‌افتد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْمَاءَ طَهُوراً وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً؛
به نام الله و … و سپاس خدايي را که آب را پاک قرار داد و آن را نجس قرار نداد.»
وقتي که قبل از وضو دست خود را مي‌شويد:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِين؛‏
خدايا مرا از توبه کنندگان و از پاکيزگان قرار ده.»
وقتي که پيش از وضو و به عنوان يک امر مستحبي، آب در دهان مضمضه مي‌کند:
«اللَّهُمَّ لَقِّنِّي حُجَّتِي يَوْمَ أَلْقَاكَ وَ أَطْلِقْ لِسَانِي بِذِكْرِك؛‏
پروردگارا! روز قيامت در بيان دليل و حجت، مرا ياري کن و زبانم را به ذکر و شُکرت آزاد ساز.»
وقتي که پيش از وضو و به عنوان يک امر مستحبي، آب در بيني استنشاق مي‌کند:
«اللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَيَّ رِيحَ الْجَنَّةِ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَشَمُّ رِيحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِيبَهَا؛
خدايا بوي بهشت را بر من حرام مکن و مرا از کساني قرار ده که عطر و رايحه آن را استشمام مي‌کنند.»
 وقتي که صورت را مي‌شويد(شروع وضو):
« اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوه‏؛
خدايا روي مرا سفيد گردان در روزي که در آن صورت‌ها سياه مي‌شوند و روي مرا سياه مگردان، در روزي که در آن صورت‌ها سفيد مي‌گردند.»
وقتي که دست راست را مي‌شويد:
«اللَّهُمَّ أَعْطِنِي كِتَابِي بِيَمِينِي وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِيَسَارِي وَ حَاسِبْنِي حِسابا يسيراً ؛
خدايا کتاب مرا به دست راستم عطا نما و جاودانگي در بهشت را به سمت چپ من [ببخش] و مرا به آساني مورد محاسبه قرار ده.»
وقتي که دست چپ را مي‌شويد:
«اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِي كِتَابِي بِشِمَالِي وَ لَامِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِي وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَان‏؛
خدايا کتاب مرا از بالا و [يا] از پشت به من عطا نفرما و آويخته‌اي بر گردنم قرار مده و از پاره‌هاي آتش به تو پناه مي‌برم.»
در مسح سر:
«اللَّهُمَّ غَشِّنِي بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ عَفْوِكَ؛
خدايا مرا به رحمت و برکت و بخشايشت غوطه‌ور ساز.»
در مسح پا:
«اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِي عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ وَ اجْعَلْ سَعْيِي فِيمَا يُرْضِيكَ عَنِّي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَام‏؛
خدايا مرا ثابت قدم گردان بر صراط، در روزي که قدم‌ها دچار لرزش مي‌شوند و کوشش مرا در آنچه که تو را خشنود مي‌سازد قرار ده اي صاحب جلال و اکرام.»

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص172.

 مبطِلات وضو
هفت چيز وضو را باطل مي كند:
1- بول
2- غائط
3- باد معده و روده كه از مخرج غائط خارج شود.
4- خوابي كه به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود اما اگر چشم نبيند ولي گوش بشنود، وضو باطل نمي شود.
5- چيزهايي كه عقل را از بين مي برد مانند: ديوانگي، مستي و بيهوشي
6- استحاضه    
7- كاري كه بايد براي آن غسل كرد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص200.

 وضوى جَبيره
چيزي كه با آن زخم و شكسته را مي بندند و دارويي كه روي زخم و مانند آن مي گذارند جبيره ناميده مي شود. اگر جبيره در يکي از اعضاي وضو وجود داشته باشد مانع رسيدن آب به آن عضو مي شود پس براي وضو  بايد به احکام وضوي جبيره عمل کرد.   
1- اگر در يكى از اعضا وضو، زخم، دُمَل و يا شكستگى باشد، چنانچه روى آن باز است و آب براى آن ضرر ندارد، بايد به طور معمول وضو گرفت.
2- اگر زخم يا دمل و يا شكستگى، در صورت و دستهاست و روى آن باز است و آب ريختن روى آن ضرر دارد، چنانچه كشيدن دست تَر بر آن، ضرر ندارد، بنابر احتياط واجب دست تَر، بر آن بكشد.
 اگر اين مقدار نيز ضرر دارد، يا زخم نجس است و نمى شود آن را آب كشيد، بايد اطراف زخم را، از بالا به پايين بشويد و بنابر احتياط مستحب، پارچه پاكى روى زخم بگذارد و دست تَر روى آن بكشد و اگر گذاشتن پارچه ممكن نيست، بايد اطراف زخم را بشويد و در هر صورت تيمّم لازم نيست.
3- اگر زخم يا دمل يا شكستگى در جلوى سر يا روى پاهاست و روى آن باز است، چنانچه نتواند آنرا مسح كند، بايد پارچه پاكى روى آن بگذارد و روى پارچه را با تَرى آب وضو كه در دست مانده مسح كند، و اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد، بايد به جاي وضو تيمم نمايد و بهتر است يک وضوي بدون مسح هم بگيرد.
4-اگر روى دمل، زخم يا شكستگى بسته باشد چنانچه باز كردن آن ممكن است و آب هم براى آن ضرر ندارد، بايد باز كند و وضو بگيرد چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، چه جلوى سر و روى پاها.
5-اگر نمى شود روى زخم را باز كرد ولى خود زخم يا چيزى كه روى آن گذاشته شده پاك است و رسانيدن آب به زخم هم ضرر ندارد، بايد آب را به زخم برساند.
– اگر زخم يا چيزى كه روى آن گذاشته شده نجس است، چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب بروى زخم ممكن باشد، بايد آن را آب بكشد و موقع وضو آب را به زخم برساند.
– در صورتى كه آب براى زخم ضرر دارد، يا آنكه رساندن آب به روى زخم ممكن نيست، يا زخم نجس است و نمى شود آنرا آب كشيد، بايد اطراف زخم را بشويد و اگر جبيره پاك است، روى آنرا مسح كند.
– اگر جبيره  هم نجس است، يا نمى شود روى آن دست تر كشيد، مثلاً دارويي است كه به دست مى چسبد، پارچه پاكى را به طورى كه جزء جبيره حساب شود، روى آن بگذارد و دست تر روى آن بكشد. اگر اين هم ممكن نيست، احتياط واجب آن است كه وضو بگيرد و تيمم هم بنمايد.
6-اگر در جاى وضو يا غسل چيزى چسبيده است كه برداشتن آن ممكن نيست، يا به قدرى مشقت دارد كه نمى شود تحمل كرد، بايد به دستور جبيره عمل كند، و بنابر احتياط واجب تيمم هم بنمايد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص201.

 مواردي که بايد براي آن وضو گرفت
براى شش چيز وضو واجب است:
1- براى تمام نمازهاى واجب و مستحب غير از نماز ميت.
2- براى سجده و تشهد فراموش شده اگر بين آنها و نماز حدثى از او سر زده مثلا بول كرده باشد، ولى براى سجده سهو واجب نيست وضو بگيرد.
3- براى طواف واجب خانه كعبه
4- اگر نذر يا عهد كرده و يا قسم خورده باشد كه وضو بگيرد.
5- اگر نذر كرده باشد كه جايي از بدن خود را به خط قرآن برساند.
6- براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص197.

 تيمّم
تيمم به معني قصد کردن و در اصطلاح شرع، قصد کردن به خاک پاک را مي‌گويند که بجاي وضو و يا غسل و در نبودن آب صورت مي گيرد.
در هفت مورد به جاى وضو و غسل بايد تيمّم كرد:
1- آب پيدا نکند. اگر انسان در آبادى باشد، بايد براى تهيه آب وضو و غسل بقدرى جستجو كند كه از پيدا شدن آن نااميد شود و اگر در بيابان باشد، چنانچه زمين آن پست و بلند است و يا به واسطه درخت و مانند آن، عبور در آن زمين مشكل است، بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير قديمى كه با كمان پرتاب مى‏كردند، به جستجوى آب برود ولي اگر زمين آن اين طور نيست، بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو تير جستجو نمايد.
2- مشقت بيش از حد: اگر به واسطه پيرى يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها يا نداشتن وسيله‏اى كه آب از چاه بكشد، دسترسى به آب نداشته باشد، بايد تيمم كند و همچنين اگر تهيه آب يا استعمال آن به قدرى مشقت داشته باشد كه مردم تحمل نكنند.
 3- ترس از ضرر: اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد يا بترسد كه به واسطه استعمال آب، مرض يا عيبى در او پيدا شود يا مرضش طول بكشد و يا شدت پيدا كند و به سختى معالجه شود بايد تيمم نمايد، ولى اگر آب گرم براى او ضرر ندارد، بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند.
 4- نياز به آب براي حفظ جان: هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند خود او يا عيال، اولاد و كسانى كه با او همراهند از تشنگى بميرند يا مريض شوند و همچنين اگر كسى كه حفظ جان او واجب است به قدري تشنه باشد كه اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود؛ بايد تيمم کند.
5- نياز به آب براي تطهير: كسى كه بدن يا لباسش نجس است و كمى آب دارد كه اگر با آن وضو بگيرد يا غسل كند، براى آب كشيدن بدن يا لباس او نمى‏ماند بايد بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمم نماز بخواند. ولى اگر چيزى نداشته باشد كه بر آن تيمم كند، بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
 6- نداشتن آب مباح: اگر غير از آب يا ظرفى كه استعمال آن حرام است آب يا ظرف ديگرى ندارد، مثلا آب يا ظرفش غصبى است و غير از آن،  آب و ظرف ديگرى ندارد، بايد به جاى وضو و غسل، تيمم كند.
7- نداشتن وقت براي وضو و غسل: هرگاه وقت به قدرى تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند، تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از وقت‏خوانده مى‏شود، بايد تيمم كند.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص385.

 چيزهايي كه تيمم به آنها صحيح است
تيمم به خاك، ريگ، کلوخ، گل پخته، سنگ گچ و سنگ مرمر صحيح است به شرط آن که پاك و تميز باشد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص399.

 طريقه تيمم
1- نيت
در هنگام نيّت، بايد معيّن كند كه تيمّم او بدل از غسل است يا بدل از وضو و اگر بدل از غسل باشد، بايد آن غسل را معيّن نمايد و چنانچه اشتباهاً به جاى بدل از وضو، بدل از غسل يا به جاى بدل از غسل، بدل از وضو نيّت كند، يا مثلا در تيمّم بدل از غسل جنابت، بدل از غسل مسّ ميّت، نيّت نمايد،تيمّم او باطل است.
2- زدن دستها بر موارد تيمم:
زدن کف هر دو دست، بر چيزي که تيمم به آن صحيح است.
– براى تيمّم بايد انگشتر را از دست بيرون آورد و اگر مانع ديگرى بر پيشانى يا دستها وجود دارد بايد بر طرف شود.
3- مسح پيشاني تا ابرو:
لازم است کف هر دو دست به تمام پيشاني و دو طرف آن، از جايي که موي سر ‌روييده تا ابروها و بالاي بيني کشيده شود.
– در تيمم بايد كف دست را بر پيشانى و روى دستها کشيد و اگر پيشانى يا دستها از زير آن كشيده شود، صحيح نيست.
4- مسح پشت دست راست و چپ:
کشيدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن کشيدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ
– براى آنكه يقين كند تمام پشت دست مسح شده، بايد مقدارى بالاتر از مچ را هم مسح كند، ولى مسح بين انگشتان لازم نيست.
– اگر پيشانى يا پشت دستها زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته شده نتوان باز كرد، بايد دست را روى آن كشيد.
– همچنين اگر كف دست زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نتوان باز كرد، بايد دست را با همان پارچه بر چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است زند و به پيشانى و پشت دستها كشيد.
– اگر مختصرى از پيشانى و پشت دست ها مسح نشود تيمّم باطل است، چه عمداً باشد و چه سهواً، ولى دقّت زياد هم، لازم نيست و همين كه بگويند تمام پيشانى و پشت دستها، مسح شده كافى است.
– پيشانى و پشت دستها را بايد از بالا به پايين مسح كرد و كارهاى آن را پشت سر هم انجام داد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص406.

 غسل
يکي ديگر از موارد طهارت غسل است؛ که در لغت به معناي شستن و در اصطلاح به مجموع اراده قلبي و اجراي عملي در خصوص شستن بدن گفته مي‌شود.
غسل‌ها بر حسب حكم شرعي به دو دسته تقسيم مي‌شوند.
1- غسل واجب
2- غسل مستحب
غسل واجب يا مستحب را (به جز غسل ميت) به دو صورت مي‌توان انجام داد:
– ترتيبي
در غسل ترتيبي بايد به نيت غسل، نخست سر و گردن، و سپس نيمه راست بدن و بعد نيمه چپ بدن شسته شود.
– ارتماسي
غسل ارتماسي آن است كه انسان به نيت غسل يكباره در آب فرورود، به طوري كه آب يكدفعه يا به تدريج تمام بدن را فرا گيرد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص229.

 لباس نمازگزار

 پوشاندن بدن در نماز
حد لازم پوشش براي مرد در نماز، پوشاندن عورت است گرچه بهتر است از ناف تا زانو را بپوشاند.
ولي زنان در نماز بايد تمام بدن را بپوشانند، به جز دستها و پاها تا مچ و صورت به مقدارى كه در وضو  شسته مي شود،گرچه پوشاندن آن نيز اشكال ندارد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص463.

 شرايط لباس نمازگزار
لباس نمازگزار شش شرط دارد
 1- لباس پاك باشد. بهتر است نمازگزار براى نماز بهترين و تميزترين لباس خود را بپوشد.
2- لباس مُباح باشد. يعنى لباسى كه مى‏پوشد از خودش باشد و در صورتي که مال ديگرى است، با اجازه و رضايت صاحبش باشد.
3- لباس از اجزاى مُردار نباشد. لباس نمازگزار نبايد از اجزاء حيوان مرده اى که خون جهنده دارد باشد، بلکه احتياط واجب آن است که از اجزاى حيوانهاى مرده ديگر که خون جهنده ندارند (مانند ماهى و مار) نيز اجتناب کند.
4- لباس از حيوان حرام گوشت نباشد حتي اگر موي آن حيوان نيز همراه نمازگزار باشد نماز را باطل مي کند.(آب دهان، بيني و موي گربه)
5و6- اگر نمازگزار مرد است، لباس او از ابريشم خالص و طلاباف نباشد.
– زينت کردن به طلا، ( زنجير، انگشتر و ساعت مچي) براي مرد حرام و نماز با آن باطل است.
– پوشيدن لباس ابريشم در غير نماز هم براي مرد حرام است.
– با لباسهاى چرمى که از بازار مسلمانان تهيّه مى شود مى توان نماز خواند هرچند شک داشته باشد که از حيوانى است که ذبح شرعى شده يا نه.
 امّا اگر يقين داشته باشد که چرم از ممالک غير اسلامى و يا از يک فروشنده غير مذهبي تهيه شده؛ نماز با آن جايز نيست؛ ولي اگر نداند چرم از بلاد اسلامى يا غيراسلامى و يا چرم طبيعي يا مصنوعي است؛ اشکالى ندارد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص468.

 مستحبّات لباس نمازگزار
چند چيز در لباس نمازگزار، مستحب است.
1- بستن عمامه با تحت الحَنَك (آويزان کردن يک طرف عمامه، به طوري که طرف آويزان عَمامه از زير چانه بگذرد.)
2- پوشيدن عبا    
3-لباس سفيد و تميز
4-استعمال عطر
 5- انگشتر عقيق

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص500.

 مكروهات لباس نمازگزار
چند چيز در لباس نمازگزار مكروه است.
1- پوشيدن لباس سياه ( مگر براى عزاى معصومين عليهم السلام كه مستحب است)
2- لباسهاى چرك و تنگ
3-لباس شرابخوار
4- لباس كسى كه از نجاست پرهيز نمى كند.
5- لباسى كه داراى نقش و عكس صورت است.
6- باز بودن دكمه هاى لباس
7- دست كردن انگشترى كه نقش صورت دارد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص500.

 مكان نمازگزار

 شرايط مكان نمازگزار
مكان نمازگزار نُه شرط دارد:
1- مُباح باشد: كسى كه در ملك غصبى نماز مى‏خواند،اگر چه روى فرش و تخت و مانند اينها باشد، نمازش باطل است. ولى نماز خواندن در زير سقف غصبى و خيمه غصبى، مانعى ندارد.
2- بى حركت باشد: مكان نمازگزار بايد بى‏حركت باشد و اگر به واسطه تنگى وقت‏ يا جهت ديگر ناچار باشد در جايى كه حركت دارد (اتومبيل، كشتى و قطار) نماز بخواند، به قدرى كه ممكن است بايد در حال حركت چيزى نخواند و اگر آنها از قبله به طرف ديگر حركت كنند به طرف قبله برگردد.
– البته نماز خواندن در اتومبيل، كشتى و قطار و مانند اينها، وقتى که ايستاده، مانعى ندارد.
3- بتواند نماز را در آن مكان تمام كند: نمازگزار نبايد در جايى كه سقف آن كوتاه است و نمى‏تواند در آنجا راست بايستد، يا به اندازه‏اى كوچك است كه جاى ركوع و سجود ندارد، نماز بخواند و اگر ناچار شود كه در چنين جايى نماز بخواند، بايد به قدرى كه ممكن است قيام، ركوع و سجود را بجا آورد.
4- ماندن در آن مكان حرام نباشد: مثلا زير سقفى كه نزديك است خراب شود، نماز نخواند.
5- ايستادن يا نشستن بر آن حرام نباشد: نمازگزار بر فرشى كه اسم خدا بر آن نوشته شده، نماز نخواند.
6- جلوتر يا مساوى با مرقد معصوم عليه السلام نباشد: جلوتر از قبر مطهّر پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام و همچنين بنابر احتياط واجب مساوى با آن نيز، نماز نخواند.البته اگر چيزى مانند ديوار، بين او و قبر مطهّر باشد كه بى احترامى نشود اشكال ندارد.
7- مكان نماز نجس و مرطوب نباشد:اگر مكان نمازگزار نجس است، طورى تَر نباشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد، ولى جاى پيشانى، اصلاً نبايد نجس باشد حتي اگر نجس و خشك هم باشد، نماز باطل است البته؛ بنابر احتياط مستحب، مكان نمازگزار اصلاً نبايد نجس باشد.
8- مسطح بودن مکان نمازگزار: جاى پيشانى بايد برابر با زانوها و سر انگشتان پا باشد و بيش از چهار انگشت بسته پايين تر يا بالاتر نباشد.
9- تقدم مرد بر زن: بنابر احتياط مستحب زن بايد عقب تر از مرد بايستد و جاى سجده او از جاى ايستادن مرد كمى عقب تر باشد.
– اگر زن در کنار مرد يا جلوتر بايستد و باهم وارد نماز شوند نماز هر دو باطل است، امّا اگر يکى قبلاً وارد نماز شده، نماز او صحيح و نماز دومى باطل است؛در اين حکم محرم و غير محرم تفاوتى ندارد.
-البته اگر ميان مرد و زن حايلي مانند ديوار، پرده يا به اندازه ده ذراع (تقريباً 5 متر) فاصله باشد شرط تقدم لازم نيست.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص503.

 مستحبات در مكان نمازگزار
1- در شرع مقدس اسلام بسيار سفارش شده، كه نماز در مساجد خوانده شود.
مساجدي چون مسجدالحرام، مسجدالنبي، مسجد كوفه، مسجد بيت‏المقدس، مسجد جامع هر شهر و سپس مسجد محله و بازار.
2- نماز در مشاهد مشرفه [حرم امامان عليهم‏السلام] به جا آورده شود که آنها از مساجد برترند.
3- نماز خواندن در روضه‏ى انبيا، مقام اوليا، صالحين، علما و عباد حتى در زمانى كه زنده‏اند.
4- نماز خواندن در مكان‏هاى مختلف، زيرا هر مكانى براى نمازگزارنده‏ آن در روز قيامت شهادت مى‏دهد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص521.

 مكروهات مكان نماز
نماز خواندن، در چند جا، مكروه است، از جمله:
1- حمّام
2- زمين نمكزار
3- در مقابل انسان و درى كه باز است.
4- در جاده، خيابان و كوچه؛ اگرچه براى كسانى كه عبور مى كنند زحمت هم نباشد و چنانچه زحمت باشد حرام است ولي نماز باطل نيست.
5- مقابل آتش و چراغ، آشپزخانه و هرجا كه كوره آتش باشد.
 6- مقابل چاه و چاله اى كه محل فاضلاب باشد.
7- روبروى عكس و مجسمه چيزى كه روح دارد، مگر روى آن را بپوشانند.
8- در اطاقى كه شخص جنب در آن باشد.
9- در جايى كه عكس باشد اگرچه روبروى نمازگزار نباشد.
10- در قبرستان

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص522.

 مسجد
مسجد، از نخستين نهادهايي است كه در صدر اسلام و به هنگام هجرت رسول اكرم(ص) از مكه به مدينه شكل گرفت. شكل‌گيري مساجد از مصاديق بارز جامعه اسلامي است. عبادات جمعي در اسلام جايگاهي خاص دارد و فلسفه وجودي مسجد نيز عبادت جمعي است.
از آنجا که مسجد يکي از برترين مکانهاي برگزاري نماز است؛ احکامي دارد که بايد توسط نمازگزاران  رعايت شود از جمله:
1- نجس كردن زمين، سقف، بام و طرف داخل ديوار مسجد حرام است و هر كسى بفهمد نجس شده، بايد فوراً نجاست آن را برطرف كند. بنابر احتياط واجب طرف بيرون ديوار مسجد نيز همين حکم را دارد.
2- فروختن در، پنجره و چيزهاى ديگر مسجد، حرام است و اگر مسجد خراب شود، بايد آن را صرف تعمير همان مسجد کرد و چنانچه در آن مسجد کاربرد نداشت، بايد در مسجد ديگرى مصرف شود.
اگر براى مساجد ديگر نيز کاربرد نداشت، مى توان آن را فروخت و پول آن را صرف تعمير همان مسجد و يا مساجد ديگرکرد.
3- تميز كردن مسجد ثواب بسيار دارد و نجس كردن آن حرام و تطهير آن واجب است.
4- محل عبور قرار دادن مسجد بدون آن كه در آن نماز خوانده شود؛ مكروه است.
5- نماز خواندن در مسجدى كه نماز خوان ندارد و غريب است ثواب بيشترى دارد.
 6- مستحب است انسان با وضو به مسجد برود، هر چند نمى‏خواهد نماز بخواند.
7- ساختن مسجد و تعمير آن مستحب است.
8- مكروه است همسايه مسجد، در غير مسجد نماز بخواند.
9- وقتى مسلمان وارد مسجد مى شود، مستحب است دو ركعت نماز، به قصد تحيّت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب يا مستحب ديگرى نيز بخواند، كافى است.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص523.

 اوقات نمازهاى پنجگانه
بهتر است مسلمان، نماز را در اوّل وقت بجا آورد و هرچه به اوّل وقت نزديكتر باشد ثواب بيشترى دارد.
 اگر كسى نمازهاى خود را در وقت تعيين شده نخواند گناه كرده و بايد بعداً به نيّت قضا بجا آورد.

 نماز صبح
نزديك اذان صبح، از طرف مشرق، سپيده اى رو به بالا حركت مى كند كه آن را «فجر اول» گويند. زماني كه آن سپيده پهن شد «فجر دوم» و اول وقتِ نماز صبح است و زماني كه آفتاب طلوع کرد آخر وقت نماز صبح.
– البته بهتر است نماز صبح را قبل از روشن شدن هوا در همان تاريکي اوّل صبح بجا آورد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)،ج1، ص432.

 نماز ظهر و عصر
اگر شاخص(چوب يا چيزى مانند آن) را به طور عمودى در زمين هموار فرو برند، صبح موقع طلوع خورشيد، سايه آن به سمت مغرب مى افتد و هر چه آفتاب بالاتر مى آيد اين سايه كم تر مى شود و در اول ظهر شرعى به آخرين درجه كوتاهى مى رسد و ظهر كه گذشت، سايه آن به طرف مشرق برمى گردد و هر چه خورشيد رو به مغرب مى رود، سايه زيادتر مى شود، بنابراين، وقتى سايه به آخرين درجه كوتاهى رسيد اول ظهر شرعى و زمان نماز ظهراست.
 ولى در بعضى شهرها مثل مكّه كه گاهى موقع ظهر سايه به كلّى از بين مى رود، بعد از آنكه سايه دوباره پيدا شد، معلوم مى شود ظهر شده است.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)،ج1، ص423.

 نماز مغرب و عشا
مغرب موقعي است که سرخي طرف مشرق که بعد غروب آفتاب پيدا مي شود از بين برود.
نماز مغرب و عشا هر كدام وقت مخصوص و مشتركى دارند:
وقت مخصوص نماز مغرب از اول مغرب است تا وقتى كه از مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز بگذرد.
وقت مخصوص نماز عشا موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد كه اگر كسى تا اين موقع نماز مغرب را عمداً نخواند، بايد اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بجا آورد.
بين وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترك نماز مغرب و عشا است، كه اگر كسى در اين وقت اشتباهاً نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند و بعداز نماز متوجه ‏شود، نمازش صحيح است و بايد نماز مغرب را بعد از آن بجا آورد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص428.

 قِبله
كعبه كه در شهر مکه و در مسجدالحرام قرار دارد، قبله است و مسلمانان بايد رو به آن نماز بخوانند. كسى كه بيرون شهر مكه و دور از آن است، اگر طورى بايستد كه بگويند رو به قبله نماز مى‏خواند، كافى است.
اين امر اختصاص به نماز ندارد، بلكه ذبح حيوان هم بايد به سوى قبله باشد تا پاكيزه و حلال گردد.
البته شايسته تر است؛ مسلمان تمام کارهاي خود از جمله خواب و خوراک را رو به قبله انجام دهد، خصوصاً اينکه در پايان زندگى، جسم را نيز رو به قبله به خاك مى‏سپارند.
– كسي كه نماز واجب را ايستاده ميخواند، بايد طوري بايستد كه بگويند رو به قبله ايستاده و لازم نيست زانوها و نوك پاي او هم رو به قبله باشد.
– كسي كه بايد نشسته نماز بخواند، اگر نميتواند بطور معمول بنشيند و در موقع نشستن، كف پاها را به زمين مي گذارد، بايد در موقع نماز صورت و سينه و شكم او رو به قبله باشد و لازم نيست ساق پاي او رو به قبله باشد.
– كسي كه بايد خوابيده نماز بخواند، بايد در حال نماز به پهلوي راست بخوابد طوري كه جلوي بدن او رو به قبله باشد و اگر ممكن نيست بايد به پهلوي چپ بخوابد و جلوي بدن همچنان رو به قبله و اگر به اين شکل هم نتواند بايد به پشت بخوابد و كف پا رو به قبله باشد.
– نماز مستحبي را مي شود در حال راه رفتن و سواري هم خواند و اگر مسلمان در اين دو حال، نماز مستحبي بخواند لازم نيست رو بقبله باشد.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)،ج1، ص452.

 روش تشخيص قبله
1- علم (يقين):
اگر كسي علم به قبله بودن يك جهت پيدا كرد، بايستي حكم به قبله بودن آن طرف نمايد.
– شخصي كه يقين به قبله ندارد، اگر بخواهد غير از نماز كاري انجام دهد كه شرط قبله لازم است، مثلاً بخواهد سر حيواني را ببرد، بايد به گمان عمل نمايد و اگر گمان ممكن نيست به هر طرف كه انجام دهد صحيح است.
2- شهادت دو نفر شاهد عادل:
به شرطي كه شهادت آنان از روي حس و مشاهده باشد كه در اين صورت ولو شهادت آنان يقين هم نياورد،جايگزين يقين مي شود.
3-  شناسايي علمي:
شخصي که مورد اطمينان است از روي قاعده علمي قبله را شناسايي کند.
4- ظن و  گمانى كه از محرابِ مساجد و قبورِ مسلمين حاصل شود:
ظن و  گمان از هر راهي که باشد، چه از راه محراب مساجد و قبور مسلمين و چه از گفته صاحب خانه، خورشيد، ستاره و قطب نما.
– البته بايد توجه داشت در صورتي مي توان به گمان عمل كرد كه شخص نتواند گمان قوي تري پيدا كند، والا بايستي گمان قوي تر را تحصيل نمايد؛ مثلا اگر مهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پيدا كرد، ولي از راه ديگرگمان قوي تر به دست آورد، نبايد به حرف او عمل نمايد.
– اگر شخص براي پيدا كردن قبله وسيله‌اي ندارد، يا با اين كه كوشش كرده، گمانش به طرفي نميرود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد بايد چهار نماز به چهار طرف بخواند و اگر به اندازه چهار نماز، وقت ندارد؛ بايد به اندازه‌اي كه وقت دارد، نماز بخواند، مثلا اگر فقط به اندازه يك نماز وقت دارد، بايد يك نماز به هر طرفي كه ميخواهد بخواند.
– كسي كه بايد به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا را بخواند بهتر آن است كه نماز اول را به هر چهار طرف بخواند، بعد نماز دوم را شروع كند.

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص455.

اولین نماز جمعه

اولين نماز جمعه
نزديک غروب بود.
خورشيد مي رفت تا چون ياقوتي سرخ در درياي غروب، غوطه ور ‏شود.
کوچه هاي مدينه، از شنيدن خبر ورودش جاني تازه ‏گرفت؛ از هرکوچه‏ ‏صداي هلهله و شادي بلند بود. 
مسلمانان مدينه، پيش از ورود پيامبر به مدينه تصميم گرفته بودند؛ همچون اديان ديگر روزي را براي عبادت و شکرگزاري قرار دهند. چون مي دانستند که قوم يهود در روز شنبه و نصارا روز يکشنبه اجتماع مي کنند.
آنها روز قبل از شنبه را که در آن زمان «يَوْمَ العَرُوبَة» ناميده مي‌شد، براي اين هدف برگزيدند و به سراغ يکي از بزرگان مدينه به نام «اَسْعَد بْن زُرَارَة»، رفتند، او نماز را به جماعت بجا آورد و به آنها اندرز داد. به خاطر اجتماع مردم در اين روز، يوم العروبه، روز جمعه ناميده شد.
«اسعد» دستور داد گوسفندي را ذبح کردند و غذاي، همگي از همان يک گوسفند بود، چرا که تعداد مسلمانان در آن روز، بسيار کم و فقط حدود چهل نفر بود و اين نخستين اجتماع مسلمين در روز جمعه بود.
پيامبر ظهر روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول وارد مدينه شد، چهار روز در «قبا» منتظر حضرت علي (ع)، حضرت فاطمه (س) و تعدادي از مسلمانان ماند و در اين مدت مسجد قبا را بنيان نهاد، سپس روز جمعه به سوي مدينه حرکت کرد. به هنگام نماز به محله «بني سالم بن عوف» در وادي «رانوناء» رسيد و همراه مردم نماز روز جمعه را اقامه کرد و اين اولين نماز جمعه‌ اي بود که رسول خدا بجا آورد و خطبه‌ نماز هم اولين خطبه حضرت در مدينه بود؛ رسول اکرم خطبه بليغي ايراد فرمود که در اعماق قلوب آنان اثري بديع گذاشت.
بعدها آيه نازل شد و نماز جمعه تشريع گرديد. از آن زمان يکي از نمازهايي که بايد به جماعت خوانده شود و به تنهايي نمي توان خواند، نماز با عظمت جمعه است. نمازي که زيباترين گردهمايي هفتگي مسلمانان و عالي ترين عبادت سياسي هر هفته خداپرستان است. در اين نماز، امام جمعه نمازگزاران را به تقوا و پاکدامني توصيه مي کند و آنها را از مسائل سياسي و اقتصادي جهان اسلام آگاه مي سازد.
نماز جمعه طبق نظر شيعيان در زمان حضور پيامبر و امام معصوم و نايب خاص او واجب عيني است، اما در زمان غيبت کبري واجب تخييري است يعني نمازگزار ميان نماز جمعه و نماز ظهر مختار است.
تفسير نمونه، ج‏24، ص: 13، ذيل آيه 11سوره جمعه 
بحار الأنوار،ج 19، ص 126.

دین بدون نماز

 دين بدون نماز
روز به روز حلقه فشار و شکنجه را بر او تنگ تر مي نمودند. 
خصوصاً که حاميان خود را از دست داده بود و اين ماجرا، جسارت دشمنان را دو چندان کرده بود.
هر روز با ديدن و شنيدن مناظر رقت بار شکنجه، طاقتش کمتر مي شد، اما مأمور به صبر بود.
مقدمات هجرت به شهر يثرب را فراهم ديد، تصميم خود را گرفت.
دستور داد هر کس تحمل آزار مشرکان را ندارد به سمت يثرب حرکت کند.
کم کم همه مسلمانان هجرت کردند و در آن شهر به پيروزي‏هاي چشمگيري دست يافتند.
به همين دليل، طالبان حق و جويندگان علم و معرفت، از گوشه‏ و کنار شهرها و روستاهاي دور افتاده به شهر يثرب که اکنون به احترام پيامبر، مدينه ناميده مي شد، پناه آوردند.
بزرگان قبايل عرب يکي پس از ديگري به مدينه نزد رسول الله آمدند و اظهار کردند:که
«ما مسلمان مي‏شويم به شرط اين که: از نماز خواندن معاف باشيم.»
حضرت فرمود: 
«ديني که در آن نماز نباشد، خيري در آن نيست.
خداوند نماز را واجب کرد و در اين وجوب رازهايي نهفته است.
اگر مردم بدون تکليف رها ‏شوند، سرنوشتي جز سرنوشت گذشتگان خود، نخواهند داشت؛ 
زيرا در ميان گذشتگان، انبيايي صاحب شريعت بودند که چه بسا به خاطر آيين خود، جنگ‏ها نمودند، ولي به مرور زمان و در اثر کم توجهي مردم، آيين آنان به طور کلي از بين رفت. 
از اين رو خداوند متعال اراده نمود که امت اسلام دچار چنين سرگذشتي نگردد، پس واجب کرد، تا در پنج نوبت، نام پيامبر برده شود و نماز به ياد خداوند برپا گردد تا مبادا ياد خدا و آيين پيامبر در چالش‏هاي زندگي گم شود، و از ياد رود.»
تفسير نمونه، ج‏25، ص: 429 ذيل آيه 48 سوره مرسلات 
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لا يَرْکَعُونَ سوره مرسلات آيه 48
و هنگامي که به آنها گفته شود رکوع کنيد رکوع نمي‏کنند. 
لاخير في دين ليس فيه رکوع وسجود،
مجمع البيان: جلد 10 صفحه 211

انواع نماز

 نمازهاي واجب
نمازهاي واجب 6  دسته هستند:
1- نمازهاي يوميه
 2- نماز آيات
3- نماز ميت
4- نماز قضاي پدر که بر پسر بزرگتر واجب است.
5- نماز طواف واجب
6- نمازي که به وسيله نذر و قسم و مانند اينها واجب شده باشد.
از مهمترين نمازهاي واجب مي توان به نمازهاي يوميه اشاره کرد که هر مسلمان در هر شبانه‏ روز بايد هفده ركعت نماز بدين ترتيب بجا آورد:
1- نماز صبح‏  دو ركعت
2- نماز ظهر  چهار ركعت
3- نماز عصر  چهار ركعت
4- نماز مغرب‏  سه ركعت
5- نماز عشا  چهار ركعت

توضيح المسائل مراجع(فتاواي 12 مرجع)، ج1، ص421.

**********************************************

 نماز هاي مستحب
نمازهاي مستحبي نمازهايي هستند که مسلمانان براي کسب ثواب بيشتر و نزديک تر شدن به خداوند و دوري از شيطان بجا مي آورند.
اين نمازها به صورت دورکعتي، خوانده مي شوند؛ از جمله نمازهاي مستحبي مي توان به اين موارد اشاره کرد:
1- نمازهاي نافله
2- نماز غفيله
3- نماز تحيت مسجد
4- نماز زيارت معصومين عليهم‏السلام
5- نماز امام زمان عجل‏الله‏تعالي‏فرجه‏الشريف
6- نماز هديه به معصومين عليهم‏السلام

فهرست و کيفيت تمام نمازهاي مستحبي در کتاب «مفاتيح الجنان» محدث بزرگوار شيخ عباس قمي(ره) آمده است.

اولین نماز علی علیه السلام

 اولين نماز علي
علي گوشه خلوتي نشسته بود و گذشته را در ذهن مرور مي کرد. 
چند سالي بود که در خانه پسر عمويش زندگي مي‏کرد.
مردم پسر عمويش را محمد امين خطاب مي کردند. 
به ياد صحبت هاي ديروز محمد(ص) افتاد. 
محمد امين، از خدا و رسالتي که توسط جبرئيل به او محول شده بود، صحبت کرد؛ حرفهايش دل علي را لرزانده بود. 
علي احساس کرد، دلش با ياد خدايي که محمد (ص) به او معرفي کرده، آرامش يافته، پس تصميم گرفت به خدا و رسولش ايمان آورد.
به او ايمان آورد در حالي که ده سال بيشتر نداشت.
از آن پس، رسول خدا و علي (ع)، براي خواندن نماز به درّه‏هاي اطراف مکه مي‏رفتند و مخفيانه نماز مي‏گزاردند. 
مدتي بعد ابوطالب، محمد (ص) و فرزندش علي(ع)، را در گوشه اي ديد که، به زمين خيره شده و به خاک مي‏افتند و برمي‏خيزند.
تعجب ابوطالب هنگامي بيشتر شد که در مقابل آنها ايستاد و آنها توجهي نکردند.
ابوطالب کنار تخته سنگي نشست و همانطور که با دقت به حرکات آنها خيره شده بود، به فکر فرو رفت.
پيامبر بعد از نماز، با مهرباني به ابوطالب سلام کرد، صداي علي نيز در صداي پيامبر پيچيد.
ابوطالب کنجکاوانه از برادرزاده اش پرسيد: 
محمد جان! اين چه آئيني است؟!
پيامبر، ابوطالب را در آغوش گرفت و با لحني سرشار از مهر گفت:
عمو جان! اين آئين خدا، پيامبران، فرشتگان و جدمان ابراهيم است. 
خدا مرا برگزيده و با اين آئين براي هدايت به سوي بندگانش فرستاده.
ابوطالب از فرزندش پرسيد:
علي جان! تو بر چه آئيني هستي؟
علي (ع) نيز مهربان تر از هميشه به پدر گفت:
پدر جان! من نيز به خدا و پيامبرش ايمان آوردم و نماز خواندم.
کان رسول الله صلي الله عليه وآله إذا حضرت الصلاة خرج إلي شعاب مکة وخرج معه علي بن أبي طالب عليه السلام مستخفيا من عمه أبي طالب ومن جميع أعمامه وسائرقومه، فيصليان الصلوات فيها، فإذا أمسيا رجعا فمکثا ما شاء الله أن يمکثا، ثم إن أبا طالب عثر عليهما يوما وهما يصليان، فقال لرسول الله صلي الله عليه وآله: يا ابن أخي ما هذا الذي أراک تدين به؟ قال يا عم: هذا دين الله ودين ملائکته ودين رسله ودين أبينا إبراهيم، أو کما قال: بعثني الله به رسولا إلي العباد وأنت يا عم أحق من بذلت له النصيحة و دعوته إلي الهدي وأحق من أجابني إليه وأعانني عليه، قال الطبري: وقد روي هؤلاء المذکورون أن أبا طالب قال لعلي عليه السلام: يا بني ما هذا الذي أنت عليه؟ فقال: يا أبة آمنت بالله و برسوله وصدقت بما جاء به وصليت لله معه، 
بحارالانوار ج 38، ص322.
بحارالانوار ج 34، ص207.
ثُمّ کَانَ أَوّلَ ذَکَرٍ مِنْ النّاسِ آمَنَ بِرَسُولِ اللّهِ صَلّي اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ وَصَلّي مَعَهُ وَ صَدّقَ بِمَا جَاءَهُ مِنْ اللّهِ تَعَالَي: عَلِيّ بْنُ أَبِي طَالِبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطّلِبِ بْنِ هَاشِمٍ، رِضْوَانُ اللّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَوْمئِذٍ ابْنُ عَشْرِ سِنِينَ.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة(خوئي) ج17، ص 339
السيرة ابن هشام ج 1 ص245

اولین اذان

اولين اذان
نيمروز بود و خورشيد همچون هميشه دست سخاوتش را بر سر زمين و اهل آن مي کشيد.
نسيم خنکي نخل هاي خرما را نوازش مي داد.
پيامبر و علي (ع) پس از کار روزانه در نخلستان مشغول استراحت و صحبت بودند.
جبرئيل بر پيامبر نازل شد، در حالي که پيامبر سر بر دامان علي‏ نهاده بود.
جبرئيل، در گوش پيامبر جملاتي سرود و با صداي ملکوتي اش گوشهاي پيامبر را نوازش داد، پيامبر سر برداشت و به چهره علي نظر انداخت.
چهره زيباي علي را نيز، متبسم ديد. 
با مهرباني از او پرسيد:
تو هم صداي جبرئيل را مي شنوي؟
علي جواب داد: بله يا رسول الله!
پيامبر، آرام، محکم و با اطمينان ايستاد و جبرئيل همچنان در گوشش زمزمه مي کرد.
علي به چشمان درخشان پيامبر مي نگريست و شعفي که لحظه به لحظه، در وجودش بيشتر مي شد.
نزول وحي به پايان رسيد، پيامبر لبخند زنان پرسيد:
علي جان! آنها را به خاطر سپردي؟
علي حافظ قرآن بود و بادقت، آنچه را از جبرئيل شنيده بود، به خاطر سپرد. 
پس جواب داد: بله يا رسول الله!
پيامبر دست بر شانه او گذاشت و مهربانتر گفت:
بِلال را صدا بزن و اذان و اقامه را به او بياموز!
علي نيز اذان و اقامه را به او آموخت، و دستور داد در اوقات نماز با صداي بلند و رسا اذان بگويد
و اين چنين او را به مقام مؤذّني مفتخر گرداند.
ساعتي بعد بِلال، اولين موذن اسلام، به مسجد رفت و با صداي بلند و دلنشين، فضاي مدينه را لبريز از ياد خدا کرد.
اگرچه در آن روزگار، کساني بودند که صوتي دل‏نشين و لهجه‏اي فصيح‏تر از بِلال داشتند، امّا پاک‏دلي، ايمان و خلوص بِلال، او را تا آن منزلت رفيع بالا برد. 
بحارالانوار، ج 40، ص 62، حديث 96
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق‏، ج‏1، ص: 282
الکافي، ج‏3، ص: 302
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
لَمَّا هَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع بِالْأَذَانِ عَلَي رَسُولِ اللَّهِ ص کَانَ رَأْسُهُ فِي حَجْرِ عَلِيٍّ ع فَأَذَّنَ جَبْرَئِيلُ ع وَ أَقَامَ فَلَمَّا انْتَبَهَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ يَا عَلِيُّ سَمِعْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ حَفِظْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ ادْعُ بِلَالًا فَعَلِّمْهُ فَدَعَا عَلِيٌّ ع بِلَالًا فَعَلَّمَه.‏

اولین نماز

اولين نماز
ساعاتي از روز را در کوه مي گذراند.
کوه‌ منظره‌ بسيار زيبايي‌ داشت.
احساس مي کرد در بالاي‌ کوه‌، ‌ به‌ آسمان‌ و شايد هم به معبود نزديک‌ تر است‌.
معمولاً صبح‌ که‌ هوا خنک‌ بود يا بعد از ظهر به قله صعود مي کرد.
‌از پاي‌ کوه‌ تا قله‌ و‌‌ غار، يک‌ ساعت‌ طول‌ مي‌کشيد.
پيامبر‌ هميشه حتي پيش از رسالت هم در غار حرا به عبادت مي پرداخت و در پايان ماه از کوه فرود مي آمد و يکسره به مسجدالحرام مي رفت، به طواف عشق مي پرداخت، سپس رهسپار خانه مي شد.
در يکي از نخستين روزهاي‏ بعثت، وقتي به قله کوه رسيد، از فرط خستگي در غار حرا به خواب رفت، که صدايي، خواب را از چشمانش ربود.
صداي بال جبرئيل بود. 
جبرئيل بر زمين نشست و سلام کرد. 
پيغامش از جانب پروردگار، دستور خواندن نماز بود.
گفت: اولين‌ حکم‌ دين‌ اين‌ است‌ که‌ وضو بگيري‌ و نماز بخواني‌. 
جبرئيل با پاي خود به کوه زد،
از آب چشمه اي که جوشيد، وضو گرفت، 
پيامبر هم وضو گرفت.
لحظاتي بعد، صداي دلنشين پيامبر سکوت کوه را ‏شکافت.
– الله اکبر!
چه لحظه با شکوهي!
پيامبر اولين نماز را اقامه کرد.
سپس‌ جبرئيل‌ فرمود: اولين‌ حکم‌ دين‌ خدا را در منزل خود ‌اجرا کن‌.
پيامبر پس از اين جريان به خانه آمد و آنچه را که ياد گرفته بود به خديجه آموزش داد.
پس هر دو وضو گرفتند و اولين نماز عصر را با هم اقامه کردند.
فأتاه يوما وهو بأعلي مکة فغمز بعقبه بناحية الوادي فانفجر عين فتوضأ جبرئيل، وتطهر الرسول، ثم صلي الظهر وهي أول صلاة فرضها الله عزوجل، وصلي النبي صلي الله عليه وآله، ورجع رسول الله صلي الله عليه وآله من يومه إلي خديجة فأخبرها، فتوضأت وصلت صلاة العصر من ذلک اليوم.
[1] .
فَانْفَجَرَتْ عَيْنٌ فَتَوَضَّأَ جَبْرَئِيلُ وَ تَطَهَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلصَّلَاةِ ثُمَّ صَلَّي وَ هِيَ أَوَّلُ صَلَاةٍ صَلَّاهَا فِي الْأَرْضِ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَلَّي النَّبِيِّ ص فَرَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ يَوْمِهِ إِلَي خَدِيجَةَ ع فَأَخْبَرَهَا فَتَوَضَّأَتْ وَ صَلَّتْ صَلَاةَ الْعَصْرِ مِنْ ذَلِکَ الْيَوْمِ.
مستدرک‏الوسائل ج: 6 ص: 360
اثبات الوصية، ص: 116