فهرست مطالب
آمار بازدیدکنندگان

نوشته های با برچسب ‘نماز و جوانان’

نماز و خانواده

بسم الله
بررسی آثار تبلیغ كلامی صرف در دو حیطه خانواده و جامعه >نماز و خانواده

نماز از اركان متعالی و از رشته های مستحكم ارتباطی میان صانع و صنع در دین مبین اسلام است. ارتباط اهل راز با خداوند، از خود دور شدن و به خداوند نزدیك شدن، همه و همه با انجام مراسم ویژه ای به نام نماز امكان پذیر است. اگر انسان بداند نماز چیست؟ آثار و نقش آن در زندگی بشری چگونه است؟ تفاوت انسان نماز گزار با انسان كاهل یا تارك نماز چیست؟ و نیز بداند كه انسان می تواند هویت اصلی خویش را در ارتباط با معبود منسجم و آن را دریافت كند. غفلت از نماز را یك خسران مادی و معنوی می داند.
آری، نمازگزار خود را در دنیا بدون تكلیف و سرگردان نمی داند و با اندیشه در اهداف زندگی، مشغول برنامه ریزی برای آینده می شود. اعتقاد به خداوند را به عنوان حلال مشكلات برای رسیدن به آرامش در بحران می داند آن را تجربه و درك می كند. از سوی دیگر بی توجهی به نماز از سوی محیط و نیز خود فرد، روح طغیان گر و عصیان گر را تقویت می كند و سهل انگاری در دیگر امور را نیز خوب می داند. پیامبر اكرم(ص) می فرمودند: «كودكان خود را از كودكی به نماز وادار كنید.» و امام صادق(ع) نیز می فرمودند: «پیش از این كه محوری گمراه كننده بر فرزندان غلبه كند آنها را با جریان های دینی آشنا كنید.» و هم آن كه ایشان فرموده اند: «از سنین میان ۶ تا ۷سالگی، كودك را به نماز وادار كنید و در ترك آن، او را مؤاخذه كنید.»
این دستورات، اهمیت دوره نوجوانی و كودكی را در شكل گیری های مذهبی و اجتماعی یادآوری می كند. میان زندگی اجتماعی و سیاسی انسان و زندگی معنوی و فردی او تعاملی عجیب وجود دارد. به طوری كه بی نمازی یك نوجوان یا جوان می تواند در دزدی، رشوه خواری و نیز اعمال ناهنجار اجتماعی مؤثر باشد و انجام این رذایل نیز بر حیات نماز و روحانیت آن، تأثیر متقابل دارد.
اسلام بیش از ۱۴قرن پیش، پرچم هدایت بشریت را به دست گرفته، آنها را كه خواستار سعادت هستند به زیر لوای خود فرامی خواند. اكنون كه در كشور ما نوای اسلام سر داده می شود و به بركت این آئین مقدس، قدم در راه رقابت های جهانی می گذاریم، چرا برخی از افراد به ویژه جوانان به رفتارهای دینی از جمله نماز، كم رغبتی نشان می دهند! چه علتی موجب نفوذ بی رغبتی واجباتی نظیر نماز در دل جوانان و نوجوانان می شود!
در این مقاله به بررسی آثار تبلیغ كلامی صرف در دو حیطه خانواده و جامعه می پردازیم.
۱) خانواده
خانواده نهاد مقدس و امنی است كه هر جامعه ای راسازمان دهی و پی ریزی می كند و سلامت و سعادت هر جامعه به داشتن كانون گرم و سالم خانواده بستگی دارد. انتقال ارزش های اخلاقی و دینی در هر جامعه در وهله اول به عهده خانواده است. در خانواده ای كه میان والدین و فرزند، ارتباط فرهنگی، متزلزل می شود، فرزندان این خانواده دچار بی هویتی فرهنگی و سردرگمی می شوند. عوامل اجتماعی زیر می تواند تبلیغات مثبت برای گسترش و تعمیق نماز در جامعه را كم اثر كند :
الف ) اعتقاد نداشتن به تدین
درخانواده هایی كه در آن ها مقوله ای به نام دین هویت ندارد، اگر فرزندی وجود داشته باشد چه انتظاری می رود كه برخلاف فكر و اندیشه پدرومادرش به اموری نظیر خدا، قیامت و … معتقد شود. عضو این خانواده از جمعیت نمازگزار، قیام، سجود و ركوع شان لذت می برد ولی باز پایش در رفتن می لنگد. انسانی كه معتقد به خدا و قیامت نیست لزومی نمی بیند كه شبانه روز چند نوبت نماز بخواند یا روزه بگیرد و به فكر جواب دادن به پاسخ و پرسش های قیامت هم نیست. پدر و مادر بی ایمان و بی اعتقاد كانون اصلی پرورش فرزندان بی اعتقاد هستند.
ب ) توجه نكردن به مقوله تربیت اخلاقی
چه بسیار والدینی كه به تربیت جسمی فرزند اهمیت می دهند اماچشم از تربیت دینی فرزندان خود پوشیده اند و اعتقاد دارند كه فرزند باید آزاد باشد. پیامبر اكرم (ص) در این باره فرموده اند: «بدا به حال بچه های دوره آخرالزمان از دست پدر و مادر ایشان، به خاطر این كه پدر و مادرها به فكر دنیای بچه هایشان هستند اما به فكر آخرت آنها نیستند، به فكر تأمین آتیه برای اولادشان هستند، اما به فكر تربیت صحیح، ادب و دین آنها نیستند.» بعد فرمودند: «من بری هستم از این گونه مردم و آنها هم از من بری هستند.» بنابراین هسته اولیه علت بی رغبتی جوانان، ریشه در نحوه نگرش پدر و مادر بر جنبه های رفتارهای دینی دارد.
از سوی دیگر والدینی هستند كه خود، عبادات كاملی دارند اما لزومی نمی بینند كه آنها را به فرزندان منتقل كنند و معتقدند كه هركس در آخرت، خود جوابگوی اعمالش است. این دسته از والدین نه فقط دنیا و آخرت فرزندان را تباه می كنند بلكه آخرت خود را هم نابود می كنند.
پ ) آشنا نبودن با ابزارهای كنترل
خانواده هایی هستند كه خود دین دار و معتقدند و فرزندان متدینی نیز دارند اما پس از آموزش احكام، آن ها را به حال خود رها می كنند. مشغله كاری و امور منزل و اداره موجب این شكاف ارتباطی می شود. در این شرایط عضو خانواده به دور از چشم والدین دستخوش آلودگی می شود. والدین باید با دلسوزی و نظارت مستمر، عقاید و اجرای فرایض الهی را در افراد ریشه دار كنند بنابراین تذكر مداوم كه آن هم دارای شرایط خاص است می تواند آموزش فرایض دینی از جمله نماز و مناجات را بهینه كند.
ت ) سخت گیری و خشونت
زیر فشارهای شدید و كتك قراردادن بچه ها از سوی خانواده ها، سرخوردگی زیادی نسبت به اعتقادات دینی به وجود می آورد، این احساس ناخوشایند برای اقامه ی مناسك دینی ایجاد شده تا جوانی و بزرگسالی ادامه پیدا می كند. امروزه بیش از هر چیز به ابزارهای روانی و اجتماعی جذاب، ساده و مؤثر برای اقامه نماز نیاز داریم آیا فردی كه با آرامش و منطق به نماز خوانده می شود فردا كه لذت عبادت را چشید به نوافل نخواهد پرداخت؟!
ث۰ آموزش نادرست والدین
به طور مطمئن خانواده های مسلمان با آموزش ناصواب فرزندان درباره نماز قصد ستیز با دین را ندارند اما ناخودآگاه به دین ضربه می زنند. بویژه در آموزش دین و دینداری نباید خرافات و عرف را بر احكام دین و روش های منطقی ارجحیت داد.
با جوانان نباید زیاد از عقوبت و عذاب صحبت كرد بلكه باید، بیش تر از ثواب و پاداش های شیرین گفت تا جوانان و نوجوانان جذب نماز شوند.
ه) رفتارهای نادرست
بداخلاقی، بدزبانی و نقاط ضعف رفتارهای دینی خود را بیان كردن، موجب گریز از دین می شود. والدینی كه نماز را هروقت كه كارشان تمام شد، می خوانند و حتی به ظاهر پوشش خود در وقت نماز اهمیت نمی دهند، چگونه می توانند نوجوانان و جوانان را تحت تأثیر مسائل مذهبی قرار دهند؟
۲) جامعه
الف) الگوسازی غلط
برخی از گروه ها، رسانه ها و مطبوعات یك سویه عوامل بیگانه را الگوسازی می كنند.
زمانی كه اندیشه غربی به جای اندیشه اسلامی تبلیغ شود جوان در عمل دچار تزلزل می شود و شاید به سمت اعتقادات غربی هم سوق پیدا كند.
ب) مبلغ نماها
انسان های ریاكار به دنبال جاه و مقام اجتماعی در لباس شیادی، بلا و ضربه ای به دین وارد می كنند كه امروزه از این نقطه، ضربات مهلكی به دین وارد شده و می شود. زمانی كه اعمال و عبادات در جامعه توأم با تظاهر است، روح نداشته و به دل و جان نمی نشیند. نتیجه این تظاهرها و شیادی ها، بی تفاوتی و خستگی طالب دین می شود.
پ) نارسایی مكان ها و امكانات برپایی نماز
طولانی بودن برنامه نماز، فقدان امكانات وضو گرفتن و همه عواملی كه به نمازخانه و غیره مربوط است بر اقبال نداشتن جوانان به نماز می افزاید. آموزش و تربیت ائمه جماعات و تغذیه آنها به طور مداوم از نظر آشنایی با علوم دین و نیازمندی های نماز و بكارگیری امامان جماعت آگاه، با قرائت صحیح به جذابیت نماز كمك فراوان می كند.
● راهكار مناسب
علاوه بر شركت اساتید صاحب نام و صاحب شهرت در نمازهای جماعت، ارائه پاسخ های علمی و قانع كننده به سؤالات مذهبی نمازگزاران، آگاهی بخشی به نمازگزاران درباره فلسفه نماز، عامل بودن توصیه كنندگان به نماز، بیان زندگی بزرگان دین و احیاكنندگان نماز در طول تاریخ، اجتناب از روش های خشن، توبیخ، تنبیه، تهدید، تمسخر و غیره در امر نماز، اجتناب از اجبار و جلوگیری از ریا در فرهنگ نماز، استقبال پرجاذبه از نمازگزاران در مساجد به ویژه جوانان و گوش دادن به حرف های جوانان در مساجد می تواند برای حذف آثار منفی تبلیغ كلامی صرف برای نماز مؤثر باشد.
جوان به علت برخورداری از حس كنجكاوی و دقت نظر شدید، همواره محیط اطراف خود را زیرنظر دارد. چنین فردی به خاطر دقت و تیزبینی نسبت به محیط اطراف و رفتارهای اطرافیان، جایگاه خود و نحوه برخورد با پدیده های اجتماعی را طراحی می كند. مواجهه با دوگانگی در رفتار و كردار برخی مبلغان یكی از مهم ترین عوامل دلزدگی جوان از دین و دین داران است. دعوت به ساده زیستی، عدالت، سلامت اخلاقی و مالی، پرهیز از دروغ و تهمت و حسادت از جمله تعالیمی است كه معمولاً برخی از مبلغان به آن نمی پردازند.
عمل گزینشی به تعالیم دینی و ملاحظه منافع شخصی و گروهی در حوزه سیاست و اقتصاد تأثیری عمیق در نگرش نمازگزار بویژه جوان به دین دارد. بنابراین باید تلاش كرد كه با ارائه الگوهای عملی مناسب، از انحراف فكری آنها جلوگیری كرد و به آنان آموخت كه حساب دین داران و متولیان امر دین را نباید با دین یكی كرد.

منابع و مآخذ
۱ـ نقش نماز در هویت یابی انسان مسلمان، عباس ملاتقی، نشر ستاد اقامه نماز، چاپ اول، ۱۳۸۰.
۲- تجلی نماز در نهضت عاشورا، عباس ملاتقی، نشر فردابه، چاپ اول، ۱۳۸۶.
۳ـ تربیت فرزند از نظر اسلام، استاد حسین مظاهری.
۴ـ تاریخ اسلام (دانشگاه پیام نور) كلیه رشته ها به غیر از الهیات، دكتر علی اكبر حسینی، فصل سوم.
۵ـ اصول كافی، ثقهٔ الاسلام كلینی، ترجمه و شرح رسولی.
۶ـ وسایل الشیعه، شیخ محمد حر عاملی، جلد ۳.

 


                     عباس ملاتقی

 


پرورش مذهبي نوجوانان و جوانان

بسم الله

براي من جاي خوشوقتي است كه فرصتي پيش آمدتاباعده اي ازدوستان عزيزمانوس شوم ,خصوصاكه اين جمعيت مسئوليت بسيارحساس وخطيري رابه عهده گرفته اند,مسئوليت ساختن و پرداختن گروهي ازانسانها,انسانهايي كه بايدآينده خودومحيط اجتماعيشان رابرپايه اي كه شمابه آنهامي دهيدبسازند.
موضوع بحث <پرورش مذهبي جوانان ونوجوانان ومسائل مربوط به آن >است .حقيقت اين است كه پرورش مذهبي نوجوانان و جوانان ازديداسلام هدف ووظيفه اساسي هرانسان مسلمان ,متعهد ومومن به راه خداست .پس آنچه كه مابه نام اسلام ازآن سخن مي گوئيم به راستي براساس تشخيص مابه راه صحيح وراه مستقيم وراه راست زندگي است .دراين صورت كدام انسان باانصاف وبا وجداني است كه خودش راه زندگي راشناخته وانتخاب كرده باشدو احساس تعهدووظيفه نكندكه اين راه راست رابه ديگران هم بنماياندآن شوروعشق وايماني كه شمادرباره صاحبان وعاملان رسالت راه حق ازچهره هاي شناخته شده نام آوراين راه راه حق پرستي شنيده ايد,آن شوروعشق وعلاقه وحرارت وگرمي را كه شمادرسيماوسيماي عمل ودرچهره كارانسانهاي مومن زمان خودتان ديده ايدومي بينيد,ناشي ازاحساس همين حقيقت دردرون آنهاست كه آنهافكرمي كنندراه راست زندگي رايافته اندونسبت به اين يافتن احساس مسئوليت مي كنندكه بايدديگران راهم به اين راه دعوت كنندوبياورند.بنابراين مسئله پرورش مذهبي نسل بعد, نوجوان وجوان نه فقط براي شماكه مديران ومعلمان مدارس هستيد,بلكه ,براي شماومابه عنوان انسانهاي مومن به اسلام وراه حق وانسانهاي داراي احساس تعهدومسئوليت ,مطرح است ولذا كارمابراي مدرسه نيست بلكه براي همه ساعات زندگي وهمه ميدانهاي زندگي فردي وخانوادگي واجتماعي است .
آنچه براي پرورش مذهبي جوانان ونوجوانان نقش خلاق , بنيادي واساسي دارد,درچندمطلب خلاصه كرده ام ,مامي خواهيم فهرست وارباتوضيحي مختصرآنهارابرشمريم تادرخاطره بماند.
اصل اول :آنچه برنوجوان وجوان وبلكه برهرانسان عرضه مي كنيدحق باشد ,حقيقت باشد,لااقل ازنظرخودتان به جوان و نوجوان به عنوان اسلام حقايق راعرضه كنيد.آن چه به عنوان مذهب به مردم عرضه مي شود,ممكن است حقايق سره ,خالص ,پيراسته از هرگونه پيرايش مصلحتي واضافي نباشد,ولي شماچنين نكنيد. شماومابه عنوان عاملان رسالت دين ,نخستين وظيفه مان اين است ببينيم آن چه كه برنوجوان عرضه مي كنيم به راستي لااقل درقلب خودمان به عنوان حق برايمان پذيرفته وشناخته شده است يانه اگر جزاين باشد,اگردين مصلحتي به جوان ونوجوان عرضه كنيم ,اگر چيزي راازجوان ونوجوان بخواهيم بپذيردوبعداحساس كندكه بخاطرنوعي مصلحت آن راپيش پايش مي گذاريم ,اوحق داردازما روبگرداند,حق داردبه جاي آنكه پرورش مذهبي پيداكنددچار شكي خراب كننده دراعماق دل وجانش بشود.چون آنچه كه مي تواندبراي ماانسان باايمان متعهدبسازدآن هم دراين زمان و دراين محيط فقط عشق به حق است .شمامي خواهيدجواني بسازيدكه بااين شعارزندگي كند<لاتستوحشوافي طريق الهدي لقله اهله >مي خواهيدكه :اگرتك هم است نهراسد,تنهاهم هست در راه خودش استواربماند.چه چيزجزعشق به حق مي توانداورادر اين راه نگاه دارد
اصيل ترين عامل درپرورش مذهبي جوانان ونوجوانان اين است كه آنچه به عنوان حق وآنچه به عنوان مذهب وتربيت مذهبي برآنهاعرضه مي كنيم وازآنهامي خواهيم ,چيزي باشدكه ماآن را حق ثابت وحق روشن قبول كنيم .اين اصل اول .
سخني ازمصلحت به ميان آمد,لازم مي دانم پيرامون مصلحت توضيح بدهم .رعايت مصلحت كاردومعني دارد:يكي ازآنهاواجب ودرست ,وديگري حرام وخراب كننده است .آنچه واجب ودرست است مصلحت خودمطلب است ,يعني انسان مي خواهدحقي را بگويدوعرضه كندوانسانهايي رابه حق دعوت كند,شك نيست كه شمامعلم ومربي هستيد,مي دانيدكه حقايق رايكجاويك كاسه درهيچ ظرفي نمي شودخالي كردچون ظرفيت انسانهادرحال گسترش است بايدبه موازات رشدفهم واستعدادوظرفيت مرباو مدعوباشد.
همچنان كه خودپيغمبركرد.همچنان كه علي (ع )وائمه طاهرين وپيشوايان حق وهمه انبياوراهنمايان حق چنين كردند.دراينجا هيچكس ناراضي نمي شود,چون مي دانداگرمطلبي راامروزبه او نگفتند,نخواستندحقيقتي رابه خاطرسودي ازاوبپوشانند,بلكه خواسته اندآرام آرام براي معرفت بيشتروبه دنبال آن ايمان وقبول بيشترآماده شود.
اين بحث حق گرائي ومصلحت شناسي ورعايت مصلحت واجب وسودمنداست .روايتي هست دركافي ازامام صادق (ع )درباب درجات ايمان ازابواب كتاب كفروايمان جلددوم .درآن روايت امام توصيه مي كندكه دردعوت به تشيع واسلام ,شماظرفيتهارارعايت كنيد,آن كس كه داراي ايمان مرتبه دوم است ,ايمانش رابه كسي كه دردرجه نخستين قرارداردتحميل نكند,وآن كس كه ايمان سه درجه اي دارد,ايمان ومعرفت وشناختش رابرآن كس كه هنوزدر مرحله دوم قرارداردوهمچنين …هيچكس هم تقبيح نمي تواندبكند, چون مي داندمصلحت حق ومصلحت اورارعايت كرده اند.
اماآن نوع دوم مصلحت كه متاسفانه درجامعه هاي دنيابطور كلي ,جامعه اي مسلكي وجامعه هاي مذهبي رواج دارد,وبه همان اندازه كه رواج دارد,مخرب وفاسدكننده وتباه كننده تلاشهاست , رعايت مصلحت غيرحق است ,مصلحتهاي ديگر,سودومنافع من , شخص من ,گروه من ,قشرمن ,من پدر,من مادر,من معلم ,من عالم ديني ,من نويسنده ,اين مصلحت خواهي هاضدحق پرستي است .واي برزماني كه نوجوانان ازمااين نوع مصلحت خواهي هارااستشمام كنند,مطمئن باشيدكه ايمانشان بايدنسبت به ماودعوت مامتزلزل بشود.
اگرمعلم مطلبي رامطرح كردوحق مطلب رانگفت و دانش آموزاحساس كردعلت خودداري معلم ازگفتن حق اين بودكه مي ترسيدكه به گوشه اي ازمصالح ومنافع شخصي اوياگروه و موسسه اولطمه اي واردبيايد,نه آنكه به اصل دعوت حق ضربتي واردشود.دراينجاست كه دانش آموزنوجوان مي رنجدومي گريزد. چراچون عشق به حق دراوجريحه دارشده وآسيب ديده است . مي گويدچطورمعلم من عاشق حق نيست ومعلوم مي شودبه آنچه كه به عنوان حق مي گويدمومن نيست .معلوم مي شودمن دانش آموز نوجوان ازمعلم ومربي وعالم حتي يك پاجلوترم .چون حاضرم در راه عشق به حق روي خواسته هاوآرزوهاوهوسهاي خودپابگذارم . حاضرم روي منافع شخصيتم پابگذارم .امامعلمم ,مربيم ,حاضر نيست اين كاررابكند,چگونه آنهارابه عنوان رهبروراهنماقبول بكنم وتازه اگراين حدازپختگي نرسيده باشد,آن اصلادرراه حق پرستي متزلزل مي شود.سخني كه گفتم خدادرفطرت انسان حق پرستي راگذاشته .انسان فطرت يگانه ندارد,فطرتش چندگانه و حداقل دوگانه است .چون درآفرينش مامتاسفانه دم شيطان به كار رفته ,اهريمن گرايي هم هست .ومن انسان همان طوركه خداگرا هستم همينطورهم راهي به سوي اهريمن گرايي دارم .تاآنجاكه آدم ابوالبشرراهم مي بينم كه بازيچه اهريمن قرارگرفت ,يعني در فطرتش چنين زمينه اي يقيناقرارداشت ,آن وقت مي ترسم مثل حافظ بشويم مي گويد:
پدرم روضه رضوان به دوگندم بفروخت
ناخلف باشم اگرمن به جوي نفروشم
پس مسئله اول اين است كه آنچه برنوجوان عرضه مي كنيم ,حقايق باشد.خلاف حقيقي برنوجوان عرضه نكنيم .رعايت اخلاص در عرضه عقايدلازم است ,خلاف حقيقتي رابه عنوان مصلحت ,حق جلوه دادن حرام است .
اصل دوم :بازبان وفرهنگ ,زمان ومكان دانش آموزان , نوجوانان آشنابودن وباآن زبان سخن گفتن .
دوستان اگربه جاي اينكه به زبان فارسي حرف بزنم ,مي آمدم اين رابه زبان فرانسه صحبت مي كردم ,چنددقيقه حوصله مي كرديد كه دراينجابنشينيدحالافكربفرماييدكه بسياري ازفارسي گفتنها درحكم فرانسه سخن گفتنهاست ,به محض اين كه يك عبارتي فارسي شدكه قابل فهم براي هرفارسي نمي شودوبراي اوفايده ندارد,بايدبه زبان مشترك سخن گفت ومنظوراززبان مشترك زباني است كه تاشمالب به سخن مي گشاييد,حضورقلب شنونده را جلب نماييد.اين زبان تكامل است .چه بسياركتاب ومقاله كه به فارسي نوشته ايم ولي مردم به آن رغبت ندارندچون نمي فهمند. فارسي مرقوم دركتاب ,فارسي اين مردم نيست ,بايدبه زبان مردم حرف زددرآن صورت نوشته هابه زودي ناياب مي شود.
اگربراي اهل فن مي نويسي بازبان فني حرف بزن ,زيراآنجااگر زبان راساده كني ,نقص است چون نمي تواندافكارعميق رابه اهل فن برساند.اگربااهل فن به اصطلاح زنده خودحرف بزنيد,خيلي بهترمي فهمند.
ولي اگربراي توده عموم حرف مي زني بازبان عامه بگو.حتي اگربراي بانوان سخن مي گويي ومي نويسي ,زبان آنهارادرنظر بگير,زيرا30درصدالي 50درصدزبان مخصوص خوددارند.
اگرباكودك سخن مي گوييد,زبان كودكي بايدبگشاييد.
خدابه سلامت بدارداين رهروزبان كودكان دربخش مدارس مذهبي ,آقاي نيرزاده را,من هميشه ازاوبه نيكي يادكردم .ايشان كلاس اول رابراي بچه هابه صورت يك نمايش جالب درآورده اند, چه كودكي هست كه به كلاس آقانيرزاده علاقه مندنباشد
اودراين راه ازهيچ چيزفروگذاري نمي كرد.نمي دانم كه شما دوستان چه اندازه اوراديده ايد.مردي هست خوش هيكل ,خوش قامت ,داراي چهره وزين وسنگين ,شمااگرباايشان درجمعي برخوردكنيدبه اصطلاح چهره اوبه چهره يك استادورزيده باسابقه دانشگاهي بيشترمي آيد,تابه چهره يك معلم كلاس اول .
ايشان داراي موقعيت خوبي هستند,به عقيده بنده ازموقعيت استاد,حتي بهترازيك استاددانشگاه .واقعااستاداست ,آخرلازم نيست كه استادفقط دردانشگاه يادرحوزه باشد,اين هم استاداست , استادفن خودش .
شماحامل رسالت براي بچه هاهستيد,كودك ونوجوان وجوان رادرسن خودش داريددعوت مي كنيد,بايدبه سن آنهارفتاركنيد.
شماشنيديدكه مي گويندپيغمبراكرم (ص )براي اين كه بچه هايش رابسازدتربيت كند,ودرضمن سرگرمي آنهارافراهم بسازدوجاذبه الهي رادرهمان سنين درروح آنهاتقويت كند,باآنها مثل گوسفندبع بع مي كرد.پيغمبرچنين مي كرد,اين چه عيبي دارد! لازم است كه آقايان وعاظ درموقع مناسب همين طورباشند.واگر فكرمي كنندكه اين منافات باشخصيت شمابه عنوان معلم يامدير مدرسه دارد,صريحااعلام مي كنم نه ,هيچ منافاتي نيست .به شرطي كه موقع شناس باشيد,آنجاكه بايدآن گونه عمل كنيد,همان طور باشيدوآنجاكه بايدچهره محكم خودرانشان بدهيد,چهره محكم بگيريد.
بازبان اين نوجوان ,بااصطلاحات ,بابازيهاي آنهاباآنان حرف بزنيد.
توصيه اي كه من به معلمان ومربيان تعليمات ديني ,به روحانيون ,به وعاظ كرده ام ,به عالمان روستاهامخصوصاتوصيه كردم ,گفتم دوستان !دوره اي بودكه شمادرروستاكه بوديدفكر مي كرديدديگربچه هاچيزي نمي دانند,روستايي هيچ چيزنمي داند. ولي الان وقتي كه درروستاهستيداكثربچه هاممكن است تاپايان دوره راهنمايي تحصيل كرده باشندواگرهم نه ممكن است ازجاهاي ديگربيابند,حتي دانشجوي روستائي هم تابستان به محله مي آيد. خواهش مي كنم بااطلاعات عمومي آشنايي پيداكنيد,مقداري فيزيك ,مقداري شيمي ,يك مقدارهم علوم طبيعي ورياضي ,حتي مقداري علوم فضايي وفلكي بخوانيد.ازهنر,صنعت ,واژه هاي اجتماعي ,روانشناسي وجامعه شناسي اطلاع پيدا كنيد.
شماامروززندگي مي كنيدكه سيانتيسم وعلم گرايي هنوز مقداري ازحكومت خودش رابرماحفظ كرده ,هرچه راكه بازبان و اصطلاح علوم بيان شودقابل قبول است ,هرچه بااصطلاحات علمي بيان نشوددردلهاموردقبولي ندارد,چرامابه اين سلاحهامجهز نمي شويم فكرنفرماييدكه فقط كتاب حديث كافي است .زبان لازم براي بيان حديث هم لازم است حديث جاوداني است ,امازبان هرگز نمي تواندجاوداني باشدبلكه بايدمتناسب بازمان باشد.
مگرشماالان كه مي خواهيدبامردمان فارسي زبان ياآذري زبان اين كشورسخن بگوييداحاديث راهنوزبه عربي مي خوانيدما هنوزمي بينيم درخيلي ازكتابهاوخطبه هاكه به خاطرفهميدن مردم است ومستحب وگاهي واجب شده هنوزبه زبان عربي خوانده مي شود.ومي گوييم چرامي گويند:براي اين كه مردم دنده شان نرم شودعربي يادبگيرند.
فرض بفرماييدكه اگرآيه اي ,حديثي درجمع فارسي زبانان به زبان فارسي ,درجمع آذربايجاني هاهم به زبان آذري ,درجمع آلماني هابه زبان آلماني ,درجمع روسي هابه زبان روسي گفته بشود چه اشكالي داردمگرهدف بيان حقايق نيست
عرض كردم زبان هرگروه براي هرگروه ,بچه هاي زمان مايكي اززبانهايشان زبان علم است ,اماعلوم تجربي وسوسيولوژي در زبان علمي يك پاجلوافتاده .امروزگوينده اي كه مطالبش راباشيوه بيان جامعه شناسانه مي گويدازكسي كه بازبان علوم هم حقيقت را بيان مي كندجاذبتروگيراتراست .دوستان بااين معيارهابيشترآشنا بشويد,دوكتاب درباره كليات جامعه شناسي مطالعه بفرماييد,دو كتاب درباره كليات علوم مطالعه بفرماييد.آن وقت مي بينيدكه مطالبتان براي بچه هاجالب است .مي بينيدتعليم وتربيت ازنظر مذهب براي بچه هاموثرترمي شود.
پس اصل دوم ,استفاده اززبان نوجوان وجواني است كه بااو سخن مي گوييد.
اصل سوم ,اين كه من وشماعملانمي گويم يك نمونه كامل ولي به هرحال بايدنمونه اي روبه كمال باشيم ,آنچه كه جوان و نوجوان طالب آن هستند,
من اين جمله راكه ازامام باقر(ع )ياامام صادق (ع )دركتاب كافي روايت شده وازپيغمبراكرم (ص )به شكل ديگرروايت شده ,ازفاش ترين شعارهاي اسلامي وشيعي مي دانم . <وكونوادعاه الناس الي انفسكم بغيرالسنتكم >:مردم رابه خويشتن وراه خويش دعوت كنيدامانه بازبانتان .
اگرسوال شودكه انحطاط مسلمين ازكي آغازشد,انحطاط تشيع ازچه زماني پديدآمدمي گويم اززماني كه زبان درازترو عمل مانارساترشد,ازوقتي كه ماپرحرف ولي كم عمل يابدعمل شديم .
دوستان !ايمان عبارت است ازيك نوع تابش ,نور,داراي روشني وگرماباهم ازقلب انسان مومن برمي خيزدودرقلب ودل ديگران مي نشيند,بي آن كه زبان درميان واسطه باشد.
مي پرسيدبهترين راه براي پرورش مذهبي نوجوانان وجوانان چيست بخش اول عرض كردم كه بينش عالي وحقيقي ,بخش دوم منش ,منش راستين ,زبان عمل اززبان سخن بسيارگوياترونافذتر است .كه دوصدميليون گفته چونيم كردارنيست .
اين گفته :<انظرالي ماقال ولاتنظرالي من قال >درعلوم است . درعلوم است كه <انظرالي ماقال ولاتنظرالي من قال >مي گويدكه آقا!اگريك مرواريديايك الماس ازدهان سگ بيرون افتادتوچه مي كني آيادورمي اندازي البته جواب مي دهيدكه خير,دور نمي اندازم ,مي گيرم مي برم آب مي كشم امادرجنبه تربيت والگو چنين نيست اگراين طوربودچراقرآن گاهي عتاب مي كند <ياايهاالذين آمنوالم تقولون مالاتفعلون كبرمقتاعندالله ان تقولوا مالاتفعلون >:<اي كساني كه ايمان آورده ايدچراآنچه راكه عمل نمي كنيدمي گوييد,خشم خدابزرگ است برآن گفته هايي كه باعمل توام نباشد.
چراتوام باعمل چون درصورت عمل شناخته مي شويد.مااز اعتبارگفته هايمان مي كاهيم باعمل نكردن به آنهاضربه به اعتبارمان مي زنيم ,ارزش عمل رااندك مي كنيم وديگران رادچار سردرگمي مي نماييم .

زبان عمل اززبان سخن بسيارگوياترونافذتر است
اگرسئوال شودكه انحطاط مسلمين ازكي آغاز شد,انحطاط تشيع ازچه زماني پديدآمد مي گويم اززماني كه زبان درازتروعمل مانارساتر شد,ازوقتي كه ماپرحرف ولي كم عمل يابدعمل شديم
كودك‌ و مسجد
حسن‌ رهبري‌ كارشناس‌ ارشد مديريت‌

آنجا كه‌ از تعليم‌ و تربيت‌ نسل‌ نو وساختار بنيه‌ فرهنگي‌ جوانان‌ سخن‌ درميان‌ است‌ بالطبع‌ آمادگيهاي‌ روحي‌ آنان‌ در دوران‌ كودكي‌ ، درصفحه‌ تحقيق‌ دانشمندان‌ علوم‌ تربيتي‌ و روان‌ شناسان‌ نقش‌ مي‌ بندد.
دوران‌ كودكي‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ ديگر حيوانات‌ ، طولاني‌ تر و حساس‌ تراست‌ . كودك‌ به‌ مراتب‌، بيشتر از ديگر حيوانات‌ به‌ مراقبت‌ و پرستاري‌ والدين‌ نياز دارد.
هرچند روان‌ شناسان‌ درباب‌ تعليم‌ و تربيت‌ كودك‌ ديدگاهها و فرضيه‌ هاي‌ سه‌ گانه‌ اي‌ دارند و به‌ پيروان‌ : «فرضيه‌ يادگيري‌» ،« رشدگرايان‌»و «روانشناسان‌ نوين‌ انسان‌ گرايانه‌» تقسيم‌ شوند،اماوجه‌ غالب‌ باپيروان‌ «فرضيه‌ يادگيري‌»است‌ . اين‌ فرضيه‌ ،ديدگاه‌ منطقي‌ تري‌ دارد،وبسياري‌ از پيروان‌ ديگر فرضيه‌ ها هم‌ دراين‌ ديدگاه‌ شريكند.
طبق‌ اين‌ نظريه‌ ، كودكان‌ آن‌ چيزي‌ مي‌ شوند كه‌ والدين‌ ازآنان‌ مي‌ سازند.درحقيقت‌ والدين‌ ، آموزگاران‌ و ديگران‌، به‌ انديشه‌ و رفتار كودك‌ سازمان‌ مي‌ دهند(ويليام‌،1373).
طبق‌ اين‌ تفكر، « دوران‌ كودكي‌ بقدري‌ حساس‌ است‌ كه‌ اگر از فرصت‌ آن‌ استفاده‌ نشود وطفل‌ ساخته‌ و پرداخته‌ نشود ، امكان‌ بازسازي‌ او هيچگاه‌ چون‌ اول‌ مقدورنتواند بود. و دربسياري‌ از موارد ، دوباره‌ سازي‌ او امري‌ قريب‌ به‌ محال‌ است‌ . درحدود 3 تا 6 سالگي‌ ، رشد كودك‌ بسيار سريع‌ است‌ . و درهمين‌ دوره‌ بحراني‌ رشد است‌ كه‌ مي‌ توان‌ به‌ پرورش‌ شخصيت‌ اوهمت‌گماشت‌ ، عادات‌ نيكو وضروري‌ را دراو ايجاد كرد،و او را به‌ رعايت‌ اصول‌ و مقررات‌ زندگي‌ فردي‌ و اجتماعي‌ وادار نمود»(قائمي‌ اميري‌،خانواده‌ و تربيت‌ كودك‌ ،1350 .

فرهنگ‌
سعدي‌ دراين‌ باره‌ ، چنين‌ سروده‌ است‌ ( سعدي‌ ،گلستان‌،باب‌ تعليم‌ و تربيت‌ ):
هركه‌ در خرديش‌ ادب‌ نكنند دربزرگي‌ فلاح‌ از او برخاست‌
چرب‌ تر راچنانكه‌ خواهي‌ پيچ‌ نشود خشك‌ ،جزبه‌ آتش‌ راست‌
حتي‌ روسو قدم‌ فراتر نهاده‌ و معتقد است‌ كه‌ تكوين‌ عادات‌ در كودك‌ ، بلافاصله‌ پس‌ از تولد او آغاز مي‌ شود،وي‌ مي‌ گويد:«تكرار مي‌ كنم‌ ،تربيت‌ آدمي‌ از زمان‌ تولد او شروع‌ مي‌ شود .قبل‌ از سخن‌ گفتن‌ وشنيدن‌ ،به‌ يادگرفتن‌ مشغول‌ است‌ ، تجربه‌ و آزمايش‌ درسها راپيش‌ بيني‌ مي‌ كند .همان‌ دقيقه‌ كه‌ دايه‌ خود رامي‌ شناسد درحقيقت‌ خيلي‌ تحصيل‌ كرده‌ است‌ . اگر ترقي‌ انسان‌ را – در هرقدر هم‌ كه‌ خرفت‌ باشد – از حين‌ ولادت‌ تا آنجا كه‌ رسيده‌ تعقيب‌ نماييد ، از معلومات‌ او متحير خواهيد شد «حجتي‌ ،اسلام‌ وتعليم‌ وتربيت‌ ،ج‌ 1،264)

دكتر الكسيس‌ كارل‌ ، فيزيولوژيست‌ ،جراح‌ و زيست‌ شناس‌ معروف‌ فرانسوي‌ ، براين‌ باور است‌ : براي‌ آنكه‌ تعليم‌ و تربيت‌ مفيد افتد، بايد خيلي‌ زودتر ازآنچه‌ عموماً امروز مي‌ كنند ، شروع‌ شود. يعني‌ از هفته‌ هاي‌ اول‌ بعد از تولد ، ابتدا بايد به‌ مسائل‌ فيزيولوژيكي‌ منحصر شود. و بعد ازسال‌ اول‌ به‌ مسائل‌ رواني‌ توجه‌ شود. ارزش‌ زمان‌ براي‌ كودك‌ و پدر و مادرش‌ يكسان‌ نيست‌ . يك‌ روز در يك‌ سالگي‌ ، خيلي‌ طولاني‌ تر از يك‌ روز در 30 سالگي‌ است‌ . و شايد، شش‌ برابر حوادث‌ فيزيولوژيكي‌ و رواني‌ راشامل‌ است‌ . بنابر اين‌ ،نبايد چنين‌ دوران‌ پرمايه‌ كودكي‌ را بدون‌ كشت‌ گذاشت‌ . محتملاً، درطول‌ 6 سال‌ اول‌ زندگي‌ نتيجه‌ اجراي‌ مقررات‌ زندگي‌ قطعي‌ تر است‌ ( كارل‌، راه‌ رسم‌ زندگي‌ ،118).
اما برخلاف‌ معتقدات‌ روانشناسان‌ غربي‌، كه‌ تربيت‌ كودك‌ را از هفته‌ هاي‌ اول‌ بعد از تولدمي‌ دانند ، ديدگاه‌ اسلامي‌ آن‌ را خيلي‌ جلوتر و حتي‌ به‌ دوران‌ قبل‌ از انعقاد نطفه‌ در رحم‌ مادر مرتبط‌ مي‌ شناسد.
براين‌ اساس‌ ، بيانات‌ پيشوايان‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ ،مشحون‌ از دستورها و مقررات‌ خاصي‌ است‌ كه‌ هم‌ درباره‌ آداب‌ نكاح‌ ومجامعت‌ تذكراتي‌ داده‌ و هم‌ به‌ تاثير آن‌  دستورها به‌ شكل‌ بندي‌ بهداشت‌ جسمي‌ وروان‌ كودك‌ چه‌ درشكم‌ مادر و چه‌ بعد از تولد تاكيدكرده‌ است‌ .بايد دانست‌ كه‌ اسلام‌ درباب‌ تعليم‌ و تربيت‌ ، فراتر از ديگران‌ انديشيده‌ است‌ ، براين‌ ديدگاه‌ پا مي‌ فشارد كه‌ : « السعيد من‌ سعد في‌ بطن‌ امه‌، والشقي‌ من‌ شقي‌ في‌ بطن‌ امه‌» ( نيكبخت‌ كسي‌ است‌ كه‌ دررحم‌ مادر به‌ نيكبختي‌ رسيده‌ است‌ ، و بدبخت‌ كسي‌ است‌ كه‌ درشكم‌ مادر به‌ بدبختي‌ رسيده‌ است‌ »(محمدي‌ ري‌ شهري‌ ، ميزان‌ الحكمة‌ ،ج‌ 5 ،129 ).
بنابر اين‌ بايد در نظر داشت‌ كه‌ براي‌ مسجدي‌ بارآوردن‌ كودك‌ و اهل‌ نماز كردن‌ او ، والدين‌ به‌ طي‌ چنين‌ مسيري‌ نياز دارند، زيرا كارآمد ترين‌ و پربازده‌ ترين‌ مرحله‌ پرورش‌ كودك‌ – مطابق‌ با اخلاق‌ اسلامي‌ و عادات‌ نيكوي‌ فردي‌ و اجتماعي‌ – همين‌ دوران‌ كودكي‌ اواست‌ . كودك‌ درچنين‌ مرحله‌ اي‌ ، آمادگي‌  پذيرش‌ هرگونه‌ اخلاق‌ ، آداب‌ و عادات‌ را به‌ راحت‌ ترين‌ وجه‌ دارد.
راسل‌ مي‌ گويد : « سرعتي‌ كه‌ طفل‌ شيرخوار دركسب‌ عادت‌ به‌ كار مي‌ برد، شگفت‌ آور است‌ . كسب‌ هرگونه‌ عادت‌ بد، سدي‌ در برابر كسب‌ عادات‌ خوب‌ دراوايل‌ كودكي‌ خواهد بود. به‌ همين‌ جهت‌ ، تكوين‌ عادت‌ در اوايل‌ كودكي‌ ، بسيار مهم‌ به‌ شمار مي‌ رود چه‌ اگر عادتهاي‌ اولي‌ نيك‌ باشد ، درآينده‌  از تشويقهاي‌ بي‌ پايان‌ نجات‌ خواهيم‌ يافت‌ به‌ علاوه‌ عادتي‌ كه‌ درآغاز عمر كسب‌ مي‌ شوند، در دورهاي‌ بعدي‌ زندگي‌ پايدار مي‌ مانند و همانند غرايز ، مؤثر و مسلط‌ خواهند بود. و عادات‌ منافي‌ با آنها كه‌ بعدها كسب‌ مي‌ شوند ممكن‌ نيست‌ به‌ آن‌ درجه‌ از تاثير و تسلط‌ برسند . ازاين‌ رو ، عادات‌ نخستين‌ بايد مورد توجه‌ كامل‌ قرار گيرند» ( فلسفي‌ ، اخلاق‌، ج‌1، 277).
انجام‌ دادن‌ مداوم‌ تكاليف‌ ديني‌ و برخي‌ از اعمال‌ عبادي‌ در اسلام‌ بويژه‌  نماز ، به‌ تمرين‌ در دوران‌ كودكي‌ نياز دارد، تا پس‌ از طي‌ مراحل‌ رشد جسماني‌ و رسيدن‌ به‌ حد بلوغ‌، در برگزاري‌ آن‌ احساس‌ سنگيني‌ و مسامحت‌ بيجا به‌ وجود نيايد و احياناً به‌ ترك‌ آن‌ منجر نشود.
در روايتي‌ از امام‌ صادق‌ (ع‌) به‌ نقل‌ از پدر بزرگوارش‌ ،چنين‌ نقل‌ شده‌ است‌ : كان‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ (ع‌)يأمر الصبيان‌ ان‌ يصلواالمغرب‌ و العشاء جميعاً و الظهر و العصر جميعاً فيقال‌ له‌ يصلون‌ في‌ غير وقتها ، فيقول‌ هو خير من‌ ان‌ يناموا فيها (حضرت‌ امام‌ زين‌ العابدين‌ (ع‌) همواره‌ بچه‌ ها را به‌ برگزاري‌ نماز مغرب‌ و عشاء و ظهر و عصر ، فرمان‌ مي‌ دادند . به‌ حضرت‌ گفته‌ مي‌ شود كه‌ بچه‌ ها نماز را درغير وقت‌ آن‌ مي‌ خوانند . پس‌ ايشان‌ مي‌ فرمايند : آن‌ بهتر از اين‌ است‌ كه‌ در وقتش‌ بخوابند) ( نوري‌ ،مستدرك‌ الوسائل‌ ، ج‌3، 19).
مراد امام‌ اين‌ است‌ كه‌ آنان‌ تكليفي‌ دراين‌ خصوص‌ ندارند بلكه‌ منظور عادت‌ وتمرين‌ دادن‌ آنان‌ به‌ نماز و رفع‌ احساس‌ سنگيني‌ نسبت‌ به‌ نماز است‌ . ازجمله‌ قوانين‌ سودمندي‌ كه‌ دانشمندان‌ تعليم‌ و تربيت‌ به‌ آن‌ رسيده‌ اند « قانون‌ ممارست‌ و تكرار» و «قانون‌ تشويق‌» است‌ .
ثورنديك‌« Thorandike » متوجه‌ اهميت‌ اين‌ قانون‌ شد كه‌ اعاده‌ و تكرار هرامري‌ ، به‌ حفظ‌ آن‌ منجرمي‌گردد. و به‌ عكس‌ ، اهمال‌ در تكرار ، موجب‌ فراموشي‌ و نسيان‌ خواهد بود. (حجتي‌ ،اسلام‌ و تعليم‌ و تربيت‌ ،ج‌2،220).
اين‌ قانون‌ ،همان‌ سخني‌ است‌ كه‌ مولي‌ الموحدين‌ حضرت‌ علي‌ (ع‌) درجملات‌ كوتاه‌ خود 1400 سال‌ قبل‌ فرمودند:« العادة‌ طبع‌ ثان‌» (عادت‌ ،سرشت‌ دوم‌ است‌) (آمدي‌ ،تصنيف‌ غررالحكم‌ و در رالكلم‌ ،322).
« للعادة‌ علي‌ كل‌ انسان‌ سلطان‌ عادت‌ براي‌ انسانها به‌ منزله‌ پادشاه‌ و فرمانرواست‌ آمدي‌ ،تصنيف‌ غررالحكم‌ و دررالكلم‌،322)
«الفضيلة‌غلبة‌ العادة‌ » فضيلت‌ نتيجه‌ پيروزي‌ برعادت‌ است‌ )(آمدي‌،تصنيف‌ غررالحكم‌ و دررالكلم‌ ،322).
با اهتمام‌ و التفاوت‌ به‌ نقش‌ عادات‌ در زندگي‌ معنوي‌ آينده‌ كودكان‌ است‌ كه‌ ماهمواره‌ خواهيم‌ توانست‌ فرزندان‌ خود را به‌ شاهراهاي‌ اسلامي‌ هدايت‌ كنيم‌ و آنان‌  را ازكجرويها و افتادن‌ به‌ دست‌ اندازهاي‌ جاده‌ اي‌ رهايي‌ بخشيم‌ . آنگاه‌ راهزنان‌ فريبنده‌ و مهاجمان‌ بافضولات‌ فرهنگي‌ ، ياراي‌ مقاومت‌ با ايمان‌ و اعتقاد راسخ‌ آنان‌ را نخواهند داشت‌ .
اكنون‌ بجاست‌ اين‌ سئوال‌ مطرح‌ شود : با توجه‌ به‌ اهميت‌ عادتدهي‌ كودكان‌ درمساجد  اسلام‌ درقبال‌ مسجد روي‌ كودكان‌ چه‌ ديدگاهي‌ دارد؟
درجواب‌ اين‌ سئوال‌ ،بايد گفت‌ كه‌ درنگاهي‌ به‌ احاديث‌ و روايات‌ وارده‌ با پاسخهاي‌ دوگانه‌ اي‌ مواجه‌ مي‌ شويم‌ :
1- احاديثي‌ كه‌ ورود كودكان‌ را به‌ مسجد مكروه‌ مي‌ شمارد.
2- احاديثي‌ كه‌ دليل‌ برجواز حضور كودكان‌ درمسجد، و تشويق‌ بدان‌ امراست‌ .
در دو سه‌ حديثي‌ كه‌ به‌ طرق‌ مختلف‌ درباب‌ كراهيت‌ حضور كودكان‌ درمساجد وارد  شده‌ است‌ صرف‌ نظر از اينكه‌ تقدم‌ و تاري‌ در كلمات‌ آنها مشاهده‌ مي‌ شود چنين‌ است‌ : « جنبوامساجدكم‌ مجانينكم‌ وصبيانكم‌ » (حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) مي‌ فرمايند: از مساجدتان‌ ديوانگان‌ و كودكان‌ خود رادورنگه‌ داريد . (نوري‌ ،مستدرك‌ الوسائل‌ ،ج‌1، 230)
البته‌، شماري‌ از علما و اهل‌ سنت‌ از اين‌ حديث‌ حكم‌ عدم‌ جواز ورود كودك‌ را به‌ مسجد استنباط‌ كرده‌ و بدان‌ فتوي‌ داده‌ اند . قابسي‌ از مالك‌ نقل‌ مي‌ كند: اگر كودك‌ درسنين‌ بازي‌ و شيطنت‌ است‌ ،من‌ ورود او را به‌ مسجد جايز نمي‌ دانم‌ ( داغ‌،تاريخ‌ تعليم‌ وتربيت‌ دراسلام‌،123)
اما درمقابل‌ اين‌ حديف‌ ما در ماخذ ديني‌ شاهديم‌ كه‌ پيامبر(ص‌) و اصحاب‌ ، بچه‌ هاي‌ خود را به‌ مسجد مي‌ آورند. نه‌ تنها بچه‌ هاي‌ سه‌ چهارساله‌ بلكه‌ زنان‌ اصحاب‌ با بچه‌ هاي‌ شيرخوار خود در نمازهاي‌ جماعت‌ حاضر مي‌ شدند.
روايات‌ نشان‌ نمي‌ دهند كه‌ پيامبر رحمت‌ (ص‌) حتي‌ دريك‌ مورد برآنان‌ يا بر والدين‌ آنان‌ نهيب‌ زده‌ يا به‌ آوردن‌ بچه‌ هايشان‌ به‌ مسجد اعتراض‌ كرده‌ باشند . بلكه‌ برعكس‌ ،عكس‌ العملهايي‌ كه‌ حاكي‌ از تشويق‌ و رضايت‌ است‌ ، ازجانب‌ آن‌ حضرت‌ مشاهده‌ مي‌ شد.
ابن‌ عمر درباره‌ پيامبر (ص‌) چنين‌ مي‌ گويد:« رايت‌ روسل‌ الله‌ (ص‌) علي‌ المنبر يخطب‌ الناس‌ ، فخرج‌ الحسن‌ فعثر ، فسقط‌ علي‌ وجهه‌، فنزل‌ علي‌ المنبر يريد اخذه‌ ، فاخذه‌ الناس‌ فاتوا به‌، قال‌ قاتل‌ الله‌ الشيطان‌ : ان‌ الولد فتنه‌ و الله‌ ماعلمت‌ اني‌ نزلت‌ من‌ المنبر حتي‌ اتيت‌ به‌ »(رسول‌ خدا ص‌ ) را ديدم‌ كه‌ درمنبر براي‌ مردم‌ سخنراني‌ مي‌ كردند ( امام‌ حسن‌(ع‌) ) درخروج‌ از مسجد پايش‌ ليز خورد وبه‌ زمين‌ افتاد .حضرت‌ از منبر پايين‌آمد تا او رابگيرد.مردم‌ او را گرفتند و به‌ ايشان‌ دادند .حضرت‌ (ص‌) فرمودند: خدا شيطان‌ را بكشد. واقعاً فرزند موجب‌ آزمايش‌ است‌ . به‌ خدا قسم‌ ، هيچ‌ متوجه‌ پايين‌ آمدن‌ از منبر نشدم‌ ،تااينكه‌ او به‌ من‌ رسانده‌ شد)هندي‌ كنزالعمال‌ ،ج‌16، 289
گاهي‌ ، پيغمبر (ص‌) درحال‌ سجده‌ بودند، كه‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) مي‌ آمدند و برپشت‌ پيامبر (ص‌) مي‌ نشستند . پيغمبر (ص‌) به‌ همان‌ حال‌ مي‌ ماندند و سجده‌ را طول‌ مي‌ دادند (شريف‌ قرشي‌ ،زندگاني‌ حسن‌ بن‌ علي‌ (ع‌) ،ج‌1، 68)
شبي‌ پيامبر (ص‌) نماز عشاء مي‌ گذاشتند و سجده‌ اي‌ بسيار دراز به‌ جاآورند . پس‌ از پايان‌ نماز، علت‌ را ازايشان‌ پرسيدند ، پيامبر(ص‌) فرمودند: پسرم‌ حسن‌ برپشتم‌ سوار بود، و ناراحت‌ بودم‌ كه‌ پياده‌ اش‌ كنم‌ (شريف‌ قرشي‌،زندگاني‌ حسن‌ به‌ علي‌ (ع‌) ،ج‌1، 68)
حتي‌ ابوقتاة‌ انصاري‌ روايتي‌ كه‌ حاكي‌ ازنهايت‌ توجه‌ پيامبر (ص‌) به‌ كودكان‌ دراثناي‌ نماز است‌ ، نقل‌ مي‌ كند كه‌ شايد براي‌ ما غير منتظره‌ بنمايد . و درصورت‌ صحت‌ روايت‌ ممكن‌ است‌ آن‌ را مغير با اصل‌ حضور قلب‌ در نماز تلقي‌ بنماييم‌ . اوچنين‌ مي‌ گويد :«ان‌ رسول‌ الله‌ (ص‌)كان‌ يصلي‌ و هو حامل‌ امامه‌ بنت‌ زينب‌ بنت‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) و لابي‌ العاص‌ بن‌ ربيعه‌ بن‌ عبد شمس‌ ،فاذاسجد وضعها و اذا قام‌ حملها »(همانا رسول‌ خدا (ص‌)و همسر ابي‌ العاص‌ ،را دربغل‌ مي‌ گرفتند و هنگام‌ سجده‌،او را زمين‌ مي‌ گذاشتند و در قيام‌،او را برمي‌ داشتند) (عبدالباقي‌ ،اللولو و المرجان‌ ،ج‌1،109).
دو روايت‌ ديگر كه‌ برحضور كودكان‌ شيرخوار و خردسال‌ در مسجد دلالت‌ مي‌ كند،جالب‌ توجه‌ است‌ .صاحب‌ مستدرك‌ الوسائل‌ ، ازكتاب‌ عدة‌الداعي‌ چنين‌ نقل‌ مي‌ كند: « صلي‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) بالناس‌ يوماًفخفف‌ في‌ الراكعين‌،فلما انصرف‌ قال‌ له‌ الناس‌ يا رسول‌ الله‌ رأيناك‌ خففت‌ هل‌ حدث‌ فس‌ الصلاة‌؟ قال‌ : و ماذاك‌ ، قالوا خففت‌ في‌ راكعتين‌ الاخرتين‌ ، فقال‌ اوماسمعتم‌ صراخ‌ الصبي‌ ، وفي‌ حديث‌ آخر: خشيت‌ ان‌ يشتغل‌ به‌ خاطر ابيه‌» (روزي‌ رسول‌ خدا(ص‌)بامردم‌ نمازمي‌ گزاردند كه‌ دو ركعت‌ آخر را سبكتر كردند. پس‌ ازاتمام‌ نماز ، مردم‌ گفتند: يارسول‌ الله‌ ، متوجه‌ سبك‌ كردن‌ نمازشديم‌ . آيااتفاقي‌ در نماز روي‌ داد،فرمودند: چطور مگر ؟ گفتند: دوركعت‌ آخر را سبك‌ برگزار كرديد.فرمودند: آيا صداي‌ گريه‌ بچه‌ را نشنيديد؟و درحديث‌ ديگري‌ هست‌ كه‌ فرمودند: ترسيدم‌ فكر پدرش‌ بدان‌ مشغول‌ شود)نوري‌ ،مستدرك‌ الوسائل‌ ،ج‌6، 503)
رسول‌ خدا(ص‌) درحديث‌ ديگري‌ نيز مي‌ فرمايند : «اني‌ لاقوم‌ الي‌ الصلوة‌ اريد ان‌ اطول‌ فيها فاسمع‌ بكاء الصبي‌ فاتجوز في‌ صلاتي‌ كراهية‌ ان‌ اشق‌ علي‌ امه‌»(من‌ به‌ نماز مي‌ ايستم‌ و مي‌ خواهم‌ تا آن‌ را طولاني‌ سازم‌ .پس‌ ،گريه‌ كودكي‌ را مي‌ شنوم‌.وچون‌ خوش‌ نمي‌ دارم‌ كه‌ برمادر او سخت‌ گيري‌ كنم‌ ،نماز را سبك‌ برگزارمي‌ كنم‌ .(بخاري‌ ،صحيح‌ ،ج‌1،1397 زبيدي‌ ،مختصرصحيح‌ البخاري‌ ،108 ،بلاغي‌ پيامبر رحمت‌ ،23 .
درحديث‌ ديگري‌ ضمن‌ دلالت‌ برحضور كودكان‌ درمساجد چگونگي‌ شركت‌ آنان‌ درصفوف‌ جماعت‌ ،بدين‌ گونه‌ بيان‌ شده‌ است‌ : «عن‌ جابر،عن‌ ابي‌ جعفر(ع‌)قال‌ :سألته‌ عن‌ الصيبان‌ اذا صفوا في‌ الصلوه‌ المكتوبة‌، قال‌ : لاتؤخر و هم‌ عن‌ الصلوة‌ و فرقوا بينهم‌» (جابر نقل‌ مي‌ كند كه‌ امام‌ باقر(ع‌) درباره‌ كودكاني‌ كه‌ درنماز واجب‌ حضور مي‌ يابند پرسيدم‌ .حضرت‌ فرمودند:آنان‌ را در اخر صفهاي‌ جماعت‌ باهم‌ نگذاريد ،بلكه‌ جداگانه‌ دربين‌ بزرگسالان‌ پراكنده‌ سازيد)(طباطبائي‌ بروجردي‌ ،جامع‌ احاديث‌ الشيعة‌، ج‌ 6، 459)

 

 

 


               شهيد مظلوم آيت الله بهشتي