اسرار وضو 5
بسم الله الرحمن الرحيم
وضو مقررات و مستحبات ديگري دارد، كه برخي از موارد ضروري انرا متذكر مي شويم:
– هر گاه عضو شسته شده قبلي بر اثر حرارت و يا باد، خشك شود، احتياط است كه وضو از سر گيريم(بهمين سبب است كه در مواقع بروز اشكال ((وجود باد و حرارت)) تعجيل در وضو را روا دانشته اند.)
– اين مسئله نبايد از نظرها دور بماند كه وضو بايد تنها بقصد وضو باشد. بدينمعني كه في المثل در هواي گرم نبايد بقصد خنك شدن وضو ساخته شود، و نيز اعمال وضو بايد پي در پي (بدون فاصله) انجام يابد، زيرا وضو مانند غسل نيست كه بتوان عضوي را شسته، و بعد از لحظه اي عضو ديگر را شست، و لذا هرگاه در وضو چنين پيش ايد، بناچار بايد وضو از سر گرفت.
– بوقت ضرورت(كمي اب) در وضو نيز مانند غسل، همان تر شدن اعضاء كافي است. اما مسح كردن جاييكه بايد شست و همچنين شستن جاييكه بايد مسح نمود جايز نيست.
– هرگاه اضطرارا در زير باران نيت وضو بشود و باران اعضا وضو را تر كند وضو حاصل است.
– در وضو، شستن باطن بيني و دهان و چشم را لازم ندانسته اند ليكن استنشاق و گشودن چشم ( در هنگام شستن صورت) و ذكر بسم الله( در شروع بوضو) و مسواك دندان(قبل از وضو) مستحب است.
از انجا كه ادمي هميشه بايد بياد خدا بوده و بذكر او گويا باشد سزاوار است(جز در حال اضطرار) اني بدون وضو نگذراند.
زيرا وضو، علاوه بر اينكه خود ذاتا در شمار عبادات بوده و شرط صحت نماز و بعضي از امور ديگر است،فلسفه ان(بالاتر از فوايد مادي و نتايج جسماني ) بفوايد معنوي و روحاني كشيده شده و مايه وصول به مقام قرب مي باشد. و از سويي بنفسه موجب صحت و طول عمر و نورانيت باطن است.
بعلاوه شخص دائم الوضوء علاوه بر بهره مندي از خواص بسيار آن، علم و ايمان و رزقش فزوني مي يابد.
با وضو بودن هميشگي برادران و خواهران ديني، بهنگام حضور در مجامع ديني و محضر علماء، دخول بمساجد و حرم و مقبره ائمه هدي اماكن شريفه و همچنين بوقت مس قران مجيد و خواندن احاديث و كتب علماء اعلام و بزرگان دين، اشتغال بمطالعه دروس و مباحثه، و ذكر اسماء الله و بر زبان راندن نامهاي مبارك حضرات معصومين سلام الله عليهم اجمعين خواصي زايد الوصف دارد، و حالت غير پاكي و نداشتن وضو غير قابل تصور است.
بيند جمال شاهد مقصود بي حجاب
و به عنوان حسن ختام مبحث وضو:
از ذونون مصري پرسيدند چگونه طهارت مي سازي، و به چه قسم نماز مي گذاري؟
گفت:
بمجرد قصد نماز، از ريا استبرا مي كنم، از نفاق استنجا مي نمايم، از غل و غش طهارت مي سازم، از عجب و كبر بدور مي شود، سرمه حيا در چشم مي كشم، لباس نياز در بر و عمامه تواضع بر سر، و نعلين خوف و خشيت در پا مي كنم، طليسان رضا بر مي افكنم، كمر خدمت در ميان جان مي بندم، طوق منت در گردن و تاج محبت بر سر مي نهم، شمع در دل مي افروزم، اتش عشق در جان مي زنم، انگاه بدر دوست مي ايم و با دوست راز گويم.
والسلام
التماس دعا
يا علي