فهرست مطالب
آمار بازدیدکنندگان
آرشیو مطالب در دسته بندی ‘درسهایی از نماز’

معاد (سکرات موت3)

بسم الله الرحمن الرحيم
داشتيم سكرات موت را بررسي مي كرديم.
گفتيم كه اولين مرحله مرگ احتضار است. زماني كه عزراييل مي آيد و خبر به پايان رسيدن اين زندگي مادي و دنيوي را مي دهد.
خلاصه بايد رفت…
و در اين لحظه است كه شيطان به تكاپو مي افتد تا همه عمر انسان را بر باد فنا دهد و در اين مسير از هيچ چيزي فرو گزار نيست و در اين مرحله تنها اعمال انسان، مقدار شناخت و ايمان اوست كه او را نجات مي دهد.
خب!
گذري كوتاه بر احتضار داشتيم…
بحث، بسيار بسيار گسترده تر و پيچيده تر از اين دو خطي است كه بر روي صفحه آورده مي شود منتهي مطالب كلا براي ايجاد يك انگيزه و جرقه براي خواننده است تا خود ما بقي بحث را جستجو و بررسي كند.
و گرنه اگه يك وبلاگ به همين نام و موضوع هم بزنيم…
يه عمر نوح هم از خدا بگيريم…
هر روز هم اپديت كنيم…
بازم كم مياريم…
بگذريم…
زماني كه روح از بدن انسان جدا مي شود ميت هنوز مطلع از مرگ خود نيست.
در خود احساس بهبودي مي كند و همه امراضي كه در وجود خود سراغ داشته را شفا يافته مي بيند.
بسيار خوشحال و خرسند از اين امر مي شود و منتظر خانواده اش مي ماند تا به سراغش بيايند و او نيز خبر سلامتي خود را به آنها بدهد.
اما…
اين شادي او دوام زيادي ندارد…
چرا كه مي بيند مادر، پدر، همسر، فرزندان، عمه، خاله و … يكي يكي وارد اتاق مي شوند و او هر چه با آنها صحبت مي كند گويي كه همه آنها شنوايي خود را از دست داده اند و صداي او را نمي شنوند.
خود را در سويي و جنازه خود را در سويي ديگر مي بيند…
اطرافيان را مي بيند كه او را رها كرده و بر سر جسم بي جان او گريه و زاري مي كنند.
در اين زمان كمي احساس مي كند كه الان در موقعيت ميت است. اما باور ندارد…
آري! بهبودي و درمان دردهاي او به واسطه جدا شدن روح از بدنش مي باشد.
هر چه كه سعي مي كند با اطرافيان صحبت كند و آنها را از بهبودي خود مطلع سازد بيهوده است.
كم كم نا اميد مي شود و تنها نظاره گر عكس العمل اطرافيان مي نشيند.
مي بيند كه جسمش را در غسالخانه مي شويند…
مي بيند كه جسمش را بر روي سكوي غسالخانه گذاشته و مي شويند
به واسطه محبتي كه به جسمش دارد فرياد مي زند:
ارام تر…
آرامتر بشوييد.
اما…
كسي صداي او را نمي شنود.
مي بيند كه لباس نويي بر تن او مي كنند.
واي! چه لباس سفيدي…
چقدر زيباست…
اما! نه…. نه…
بندهايش را نبنديد…
نمي خواهم…
بندها را نمي خواهم…
نبنديد…
اما! كو؟؟؟ كو گوشي كه بشنود اين داد و فرياد ها را…
جنازه را بر سر دوشها مي گيرند و او را به منزل جديد مي برند…
با خود مي گويد:
چه جالب است…
من كه نيت نداشتم منزلي تهيه كنم.
من كه خانه جديدي نمي خواستم
من كه به خاطر ندارم به كسي گفته باشم تا برايم مسكني مهيا كند…
عجب دنيايي
آخه بابا! كي سفارش لباس نو، خانه جديد داده.
من نمي خوام…
– اما اين كادو ديگه اجباريه…
بايد بپذيري…
بايد بروي…
بايد بپوشي…
بايد سكونت كني…
مي بيند كه وارد خانه جديدش مي كنند…
كلماتي را مي گويند و به او خوش آمد مي گويند…
و روح اوست كه دم در ايستاده و مشاهده مي كنند.
واي!
اين سنگها چيست كه بر روي خانه ام مي گذاريد.
خانه در دارد…
كليد دارد…
ورود و خروج از آن راحت است…
چرا با من اينگونه مي كنيد؟!!!
نكنيد…
نگذاريد…
اما گوشي بدهكار اين حرفها نيست…
يكي يكي مي گذارند تا نوبت به آخرين قطعه مي رسد…
او سالهاي سال است كه با اين بدن بوده…
علقه خاصي به بدن دارد…
مي بيند كه اگر دير بجنبد او را از جسمش جدا مي سازند…
قبل از اينكه اخرين قطعه سنگ لحد را بگذارند سريع وارد قبر مي شود…
آخرين قطعه را هم مي گذارند…
خاك را هم مي ريزند…
و همه مهيا مي شوند براي رفتن…
تازه ميت بلند مي شود كه با همراهان برگردد اما…
اين آمدني بود كه برگشتي در پي ندارد…
بلند مي شود كه با بقيه عازم شود ولي سرش به سنگ مي خورد و تازه الان هست كه باور مي كند كه مرده است…
آري ما هر روز در پنج نوبت معاد را با عمل و كلام خود به خود ياد آور مي شويم…
اما…
در همين پنج نوبتي كه اين مراحل را بايد به خود ياداور شويم…
باز هم به فكر اين دنيا و قرض و بدهي و دكوراسيون و … و … هستيم.
ادامه دارد…

معاد (سکرات موت2)

به نام نامی حق
***********

و اما…
معاد, سفر آخرت, سرگذشت ارواح در عالم برزخ
اولین مرحله سفر آخرت مرحله ای است که جان از بدن خارج می شود.
این لحظه سه نام دارد که تنها یک نام آن در بین مردم رواج دارد و شاید دو نام دیگر آنرا تا کنون نشنیده باشیم.
احتضار: ان را احتضار گویند چون مرگ حاضر شده و یا خویشان و کسان و اهل و عیال گرد انسان جمع شده اند و یا فرشتگان مامور قبض روح حضور یافته اند.
نزع: نزع گویند چون ساعت کنده شدن و بیرون آمدن روح و قطع علاقه آن با بدن است.
سوق: سوق گویند چون چنین به نظر می رسد که روح آدمی را می رانند تا از بدن خارج شود.

جالب است که بدانید:
در خبر نقل شده که چون بنده در حال نزع و جان دادن قرار گیرد زبانش بند آید و چهار فرشته بر او داخل شوند.
اولی سلام کرده گوید: من موکل به روزی تو بودم. شرق و غرب زمین را جستجو نمودم از روزی تو لقمه ای پیدا نکردم که نخورده باشی.
سپس فرشته دوم درآمده گوید: سلام بر تو! من به موکل به مایعات و اشامیدنیهای تو از آب و غیر آب بودم و شرق و غرب زمین را گشتم شربت آبی از آن تو نیافتم که نیاشامیده باشی.
آنگاه ملک سوم در آمده و پس از سلام گوید: من مامور نفسهای تو بودم. شرق و غرب زمین را تفحص نموده نفسی از تو که نکشیده باشی پیدا نکردم.
سرانجام فرشته چهارم داخل میشود. سلام کرده می گوید: من موکل به اجل و عمر تو هستم. شرق و غرب زمین را در نوردیدم اجلی برای تو که باقی مانده باشد نیافتم.
آنگاه نویسندگان بزرگوار اعمال درآمده یکی از آنان گوید: من مامور زبان تو هستم. و کتابچه سیاهی را بر او عرضه داشته می گوید: بنگر.
در اینجاست که ترس از خواندن نامه عمل عرق از راست و چپش می ریزد. پس فرشته آن را بر بالش او نهاده می رود و ملک و الموت وارد می شود.
(لئالی الاخبار. ج5. ص3-2)

زمانی که عزراییل به سراغ انسان می آید از شصت پا شروع به گرفتن جان می کند و اخرین چیزی که از محتضر سلب می شود گوش اوست.
لذا رسول اکرم ص فرمود: به مردگان خود کلمه توحید را تلقین کنید.
(علم یقین. ج2. ص853-851)

ادامه دارد…

 
 به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
التماس دعا
یا علی

معاد (سکرات موت1)

بسم الله الرحمن الرحیم
**************

اولین مرحله سفر آخرت احتضار است.
از یک دید میشه اینطوری گفت: نگهداری دین و ایمان در طول عمر یک طرف حفظ دین در لحظه احتضار هم یک طرف.
البته حفظ دین در لحظه احتضار بر می گرده به مقدار شناختی که فرد محتضر در طول زندگی خود نسبت به دین و خدای خود پیدا کرده است.
این شخص ممکنه قصاب باشه….
ممکنه بقال باشه….
ممکنه که دانشجوی علوم دینی باشه….
ممکنه که استاد علوم دینی باشه….
مهم شناخته …
حالا در هر لباسی… در هر مکانی… با هر عنوانی…
در لحظه احتضار مال و اموال در برابر محتضر مجسم می شود.
این تجسم رو از زبان حضرت علی ع بخوانید:
امیر المومنین ع فرمود:
به تحقیق فرزند آدم زمانی که در آخرین روز دنیا و اولین روز اخرت قرار گیرد مال و فرزندان و اعمالش در نظرش مجسم می شود.
به مالش توجه کرده می گوید:
به خدا قسم همانا من نسبت به تو حریص و بخیل بودم. مرا نزد تو چیست؟چه بهره ای می توانم نسبت به تو برم؟
گوید: از من برای خود فقط کفن فراهم کن.
آنگاه به فرزندانش نظر کرده گوید: به خدا قسم من شما را دوست داشتم و از شما حمایت می کردم. نزد شما چه دارم؟ امروز چه سودی برای من دارید و به چه درد من می خورید؟
می گویند: تو را به کنار قبرت می رسانیم و دفنت می نماییم.
انگاه التفاتی به عملش نموده می گوید: به خدا قسم همانا من نسبت به تو زاهد بودم و رغبتی در تو نداشتم و به تحقیق که بر من سنگین بودی. نزد تو چه دارم؟ امروز چگونه به کارم می آیی؟
می گوید: من قرین و همراز تو در قبر و روز حشر می باشم تا آنگاه که من و تو به محضر پروردگارت عرضه شویم.

حضرت فرمودند: اگر آن شخص دوست خدا باشد در آن هنگام شخصی که از همه مردم خوشبوتر و زیباتر است و لباسش از همه فاخرتر نزد او می اید و می گوید: بشارت باد تو را به روح و رحمتی از جانب خدا و ریحان و جنت نعیم و به بهترین جایگاه خوش آمدی.
می گوید: تو کیستی؟
گوید: من کردار نیک تو هستم.
به بهشت کوچ می کند در حالی که غسل دهنده خود را می شناسد و حاملش را قسم می دهد که در بردنش عجله کند…
و اگر محتضر دشمن خدا باشد در لحظه مرگ کسی که از همه خلق خدا زشت رو تر و بد هیات تر و بدبوتر است نزد او می اید و می گوید:
بشارت باد تو را به آب گرم و چشیدن آتش.
و همانا او غسل دهنده اش را می شناسد و حاملین خود را به خدا سوگند می دهد که او را نگه دارند.
سعی کنیم از همین الان حب دنیا را از دل خود بیرون کنیم.
انچه را که دوست داریم هدیه کنیم و وابستگیهای خود را به دنیا و افراد دنیا کم کنیم.

این داستان را بخوانید:
در داستانهای تاریخی آمده است که:
استادی در هنگام احتضار طلبه جوان خود بر بستر او حاضر می شود و بنا به روایاتی که وارد شده کلمه توحید(لا اله الا الله) را به وی تلقین می کرده است. و دائم با مخالفت طلبه مواجه می شده. تا اینکه بالاخره بدون اینکه شهادتین را بگوید جان می دهد. این حالت طلبه برای استاد سوال برانگیز می شود و از خدا می خواهد تا حقیقت امر برای او روشن شود.
شبی در عالم رویا طلبه خود را در خواب می بیند و واقعیت را از وی جویا می شود.
طلبه می گوید: من سینی نقره زیبایی در دنیا داشتم که علاقه وافری نسبت به این سینی در وجود من بود. در لحظه مرگ زمانی که بر سر بالینم امدید و شهادتین را تکرار می کردید شیطان نیز با ان سینی به سراغم امد و می گفت: اگر این کلمات را بگویی این سینی را می شکنم.
و این گونه شد که من در لحظات اخر بدون ایمان از دنیا رفتم.
پس همه چیز به شناخت بستگی دارد نه اینکه حتما طلبه یا استاد علوم دینی باشی تا مطمئنا با ایمان از دنیا بروی.
شناخت… شناخت… شناخت…
اینکه می گوید حب دنیا را از دل خود بیرون کنید شاید به این خاطر است که علاوه بر ان که دل کندن از این دنیا برایمان راحت تر باشد ابزار فشاری برای شیطان در لحظه احتضار فراهم نکرده باشیم.

ادامه دارد…

 
و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
التماس دعا
یا علی

موضع تدريس درس معاد

به نام نامی حق
***********

سلام

مواضعی که در نماز موضوع معاد تدریس می شود.

1. در آیه مالک یوم الدین
2. سجده


توضیح: در نماز در هر رکعت 2 سجده را به جا می آوریم که سجده اول تذکر دهنده آفرینش و سجده دوم یادآوری معاد است.
زمانی که سر از سجده اول برمیداریم خداوند می فرماید: بنده من! خلقت تو از این خاک بوده و تو از این خاک افریده شدی.
زمانی که سر بر سجده دوم می گذاریم یعنی: بنده من! خلقت و زندگی تو در این دنیا همیشگی نیست و باز به خاک بر میگردی.
و زمانی که سر از سجده دوم بر میداریم خداوند تذکر می دهد که: مجدد از این خاک برانگیخته می شوی.
و این همان معاد است.
خب! این هم از درس معاد…
انشاء الله نیت دارم یه سری خیلی مختصر مطالعه ای که روی 6 کتاب با موضوع معاد و سرگذشت ارواح داشتم رو به نظر نمازگزاران عزیز برسونم.
انشاء الله من بعد هر دو روز یک بار عطر نماز به روز میشه تا این موضوع هم به سرانجام خودش برسه.

و به برکت صلوات بر محمد و ال محمد
التماس دعا
یا علی

مقدمه درس معاد

بسم الله الرحمن الرحيم
*******************

سلام
توي اين مدت که نبودم تا جايي که کمابيش متوجه شديد درگير مراسمات عزاداري بودم.
تصميم گرفتم ايندفعه درس معاد را که در کلاس درس نماز تدريس ميشه را مورد بررسي قرار دهيم.
منتهي…
اين يادداشت باشه مقدمه.
يا يه جوري دلنوشته دل نيلي من…
يا خاطره…
يا…
چه مي دونم هر چي که شما بخواين اسمش رو بزاريد.
اما براي آغاز درس معاد بد نيست.

عاقبت به خيري و عاقبت به شري رو تا حالا خيلي شنيديم و بر اين باوريم که اگر کسي خوب و راحت جون داد او عاقب به خير شده. اما اگر با سختي و بدبختي جون داد عاقبت به شره.
در صورتي که در خيلي از موارد واقعيت غير از اينه. اگر عمري باقي بود در بررسي درس معاد به اين نکته هم اشاره مي کنيم.
منتهي…
چيزي که من مي خوام بگم…
چون که از وطن دورم تا حال نتونسته بودم چند روز اولي که عزيزي از طايفه از دست ميره به مراسمات برسم.
دو سال پيش هم که عزيز ترين داييم به فيض عظيم شهادت نائل اومد تا هفت روز نتونستم خودم رو برسونم.
اما براي اولين بار ايندفعه تونستم توي مراسمات مادربزرگم شرکت کنم. هر چند روز اولش رو نرسيدم.
هيچ مراسمي رو مثل اين مراسم تا حالا نديده بودم.
هيچ مراسمي هم مثل اين مراسم نه تنها براي من بلکه براي ديگر افراد طايفه نقش متذکر رو نداشت.
خيلي عجيب بود و واقعا از وصف لحظه به لحظه اش نا توانم.
مراسمي که که لحظه به لحظش ادم رو به خودش مياورد که فردا نوبت توست.
لحظه به لحظش ادم رو به خودش مياورد که با اين اعمالش و روز حساب چه خواهد کرد.
با اينکه علاقه وافري به اين بزرگوار وجود داشت از اون داد و فريادهايي که چند روز از خونه عزيز از دست داده بلنده خبري نبود.
صبح تشييع جنازه بود. همه از مراسم برگشتند و هر کدوم يه جوري زانوي غم بغل گرفته و گوشه اي نشسته بودند.
از دست دادن چنين عزيزي واقعا سخت بود و جاي خاليش خيلي به چشم ميومد.
بعد الظهر شد…
همه به خاطر سرما توي اتاق جمع شدند…
فضاي مرگباري حاکم شده بود و هيچ کس هيچ انگيزه اي براي هيچ کاري نداشت حتي براي برگزاري مراسم.
که ناگهان مادرم لب به سخن گشودند و همه سرا پا گوش که خواهر بزرگ چي مي خواد بگه…
و مادر شروع کردند…
از روز قبلش که مادربزرگ روح از بدنش جدا شده بود را قدم به قدم با سياحت غرب و سرگذشت ارواح در عالم برزخ مطابقت مي دادند و به نحوي مسئله معاد و به حق بودنش را ياداوري مي کردند.
من بعد همه گريه مي کردند اما نه گريه فراق…
به همه ياداوري شد که اين مرگ و اين رفتن و فقدان زنگ خطري هست براي من و تو
عزراييل داره اينجوري به ما ميگه:
امروز سرکوچه اي جونش رو گرفتم.
يکي يکي خونه دارم پيش ميام و بالاخره نوبت تو هم مي رسه.
پس دنبال حساب کتابت باش.
کارات رو جفت و جور کن که دارم ميام.
کار نکرده اي را جا نذاشته باشي که وقتي اومدم سراغت نگي يک ساعت ديگه وقت مي خوام که از اين خبرا نيست.
پس من دارم بهت مي گم دارم ميام. اما اگه تو نمي فهمي و نمي خواي بفهمي اون ديگه تقصر من نيست.
خلاصه مادر گفتند و گفتند و گفتند…
آه و گريه هاي فراق کمتر شده بود…
هر کسي تو لاک خودش بود و قيافه ها حاکي از اين بود که همه دارند وضعيت هاي خودشون رو بررسي مي کنند.
صداي دلنشين اذان بلند شد و طبق برنامه هميشگي همه وضو گرفتند و راهي مسجد شدند.بعد نماز هم هيچکس توي خونه بند نشد 30 نفر دختر و پسر و نوه و نبيره راه افتاديم رفتيم سر مزار مادربزرگ.
شب اول قبر بود و هر کسي تا جايي که در توانش بود سعي مي کرد با دعا و نماز و قران گوشه اي از محبت مادربزرگ رو جبران کنه.
تا پاسي از شب همه مشغول بوديم. عجب فضايي بود. تا حالا شب تو قبرستون نبودم.
وااااااااااااااااااي! با تنهايي قبر و دست خاليم مي خوام چيکار کنم؟؟!!!
اگه اهل بيت ص رو نداشتيم به چه اميدي زندگي مي کرديم و روي زمين قدم مي گذاشتيم؟
اما…
به سمت قطعه شهدا که همون نزديکي بود نگاه مي کردم احساس ارامش عجيبي بهم دست مي داد و خدا رو به همون عزيزانش قسم مي دادم:

اللهم الرزقنا توفيق الشهاده به حق زهراي شهيده.

………..
………..
………..
………..
و چه زيباست زماني که به جاي اينکه چهار تا ادم متول سر يه سفره رنگين بنشينن و بعد يه خدا بيامرز بگند همون خدا بيامرزي رو با خوردن يه دونه خرما بگند و اون سفره ها بره تو خونه هايي که صورتشون با سيلي سرخه انداخته بشه.
چه زيباست زمانيکه به جاي اينکه فلان مجلس و مسجد با فلان خرج گزاف و دسته گلهاي انچناني بگيرند و بعد بگند مجالس و مخارج بايد در شانمون باشه اون مخارج صرف بازسازي يه مسجد در يه جاي دورافتاده بشه.
چه زيباست…
زيباييها زيادند منتهي من و امثال من همه اون زيباييها رو فداي حرف مردم و ظواهر مي کنيم.
اما تو مراسم مادر بزرگم خيلي زيباييها رو ديدم و چقدر زيبا بود.
….

و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
التماس دعا
يا علي

جمع بندي دروسي که تا کنون مطرح شده است.

بسم رب ریحانه الرسول
*****

سلام
*****

تا حالا چند تا درس نماز رو بررسی کردیم؟؟!!
کنترل چشم… کنترل زبان… اخلاص
حتما این حدیث از امام صادق علیه السلام را هم به خاطر دارید که می فرمایند:
اولین سوالی که در قیامت از انسان می شود نماز است. اگر نماز او قبول شد مابقی اعمال هم قبول و اگر نماز او رد شد ما بقی اعمال او هم رد می شود.
اگر باز هم به خاطر مبارکتان باشد در بحثهای آغازین عطر نماز این مسئله مطرح شد که ما اعمال نیک دیگری هم داریم پس چرا قبولی ما بقی اعمال بسته به قبولی نماز است؟!
گفتیم نماز کلاس درسی است و همه انبیاء و اولیاء و همه عالم بشریت دانش آموزان این کلاس درس می باشند و آموزگار خداست.
در کلاس درس نماز دروسی تدریس می شود.
و همانگونه که دانش آموز در فصل امتحانات بازدهی درس معلم را به نمایش می گذارد…
حضور نمازگزار در جامعه و عکس العملهای او در جامعه نیز همان برگه امتحان می باشد.
فاصله نماز صبح تا نماز ظهر موعد امتحان نمازگزار است.
خداوند خطاب به بنده در این فاصله می گوید:
ای بنده من! من در نماز صبح به تو کنترل چشم آموختم.
ای بنده من! در نماز صبح به تو کنترل زبان آموختم.
ای بنده من! در نماز صبح به تو آموختم که در اعمالت تنها و تنها مرا در نظر داشته باش و لا غیر…
خب اکنون امتحانت را پس بده. اکنون به نمایش بگذار که تا چه حد درس را فرا گرفته ای.
و تا چه حد سر کلاس درس توجه به درس و حضور قلب داشته ای.
****

کلاهمون رو قاضی کنیم…
اگر در جامعه تنها و تنها دو درس نماز:
کنترل چشم و کنترل زبان رعایت شود حساب کنید که چقدر از مفاسد موجود قابل حل و فصل می باشد…
توضیح این دو سطر را در پیش وجدان خود ارائه دهید.
*****
 
. و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
التماس دعا
یا علی

ادامه بحث کنترل زبان 4

بسم رب المعصومه س

بحث ما درسهایی از نماز بود.
و هم اکنون در حال بررسی یکی از درسهای نماز با عنوان کنترل زبان هستیم.
و بحث ما تا بدینجا رسید…
و اکنون ادامه بحث…

قال علي (ع): كم من انسان اهلكه لسان:
چه بسا انسانهايي كه زبان آنها را هلاك نموده است.

قال رسول الله (ص): ان اكثر خطايا ابن آدم في لسانه:
بيشترين خطاهاي انسان از ناحيه زبان است.

وقتي تمام گناهان يك انسان را روي كاغذ بياوري و ميزان هر عضو را در شراكت گناه طبقه بندي كني مي بيني بيشترين گناه از زبان است و مربوط به زبان مي شود.
يعني چه؟!!
یعنی:
اولا: سراغ شيطان را بيشتر دور و بر زبان بگير.
يعني: شيطان براي به انحراف كشيدن انسان از صراط مستقيم بيشتر از زبان استفاده مي كند.

جالب است كه از خود ما بر عليه ما.

ثانيا: اينكه اگر خواستيم با شيطان مبارزه كنيم و در فكر عاقبت به خيري باشيم بيشتر بايد در مورد زبان كار كنيم بيشتر زبان را مراقبت و كنترل كنيم.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
زبان انسان هر روز صبح به تمام اعضاء و اندامهاي بدن وارد مي شود و از آنها احوال پرسي مي كند كه چگونه صبح كرديد همه پاسخ مي دهند به خير و خوبي به شرطي كه تو ما را به حال خود واگذاري.
و همچنين مي گويند:
از خدا درباره ما بترس و او را در حاليكه مورد مؤاخذه قرار داده سوگند مي دهند و مي گويند ما به واسطه تو به ثواب و عقاب مي رسيم يعني اگر تو مرتكب گناه نشوي ما اجر و پاداش خود را مي گيريم ولي اگر تو مرتكب معصيتي شوي ما نيز به واسطه تو در عذاب خواهيم بود.
پیامبر اکرم صل الله علیه و اله می فرمایند:
هر روز كه بني آدم صبح مي كند جميع اعضاء او نيز صبح مي كنند در حاليكه از زبان كفايت مي جويند يعني اعضاء انسان به زبان مي گويند كه از خدا درباره ما بترس پس بدون شك اگر تو مستقيم باشي و به وظيفه خود عمل كني ما نيز چنين خواهيم بود و اگر تو كج و منحرف باشي و از وظائف خود سرپيچي كني ما نيز چون تو گمراه خواهيم شد.
گناه زبان از همه اعضاء بزرگتر و بيشتر است در نتيجه كيفر و عقاب آن هم شديد تر خواهد بود.
در حدیثی دیگر از رسول الله ص است:
خداوند زبان را به نوعي از عذاب گرفتار مي كند كه هيچ يك از اعضاء را آنچنان عذاب نمي كند.
پس زبان گويد:
پروردگارا، تو مرا به عذابي مبتلا ساختي كه هيچ چيز را به آن عذاب نكردي پس به زبان گفته مي شود از تو كلمه اي خارج شد و به شرق و غرب عالم رسيد و به واسطه همان يك كلمه خون بيگناهي ريخته شد و مال محترمي از بين رفت و ناموسي مورد تجاوز قرار گرفت. اشاره به حق الناس دارد.
1. جان مردم 2. مال مردم 3. خون مردم
قسم به عزت و جلالم كه تو را به عذاب دردناك و شديدي عذاب مي كنم كه هيچ يك از اعضاء و جوارح را به آن گونه عذاب نخواهم كرد.

و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
التماس دعا
یا علی

ادامه بحث کنترل زبان 3

بسم رب العالمین

المرء مخبوء تحت لسانه:

تا مرد سخن نگفته باشد **** علم و هنرش نهفته باشد

انسان تا صحبت نكرده معلوم نيست چه كاره است همينكه زبان را باز كرد معلوم مي شود به قول معروف چند مرده حلاج است لذا زبان مي شود وسيله و ترازوئي براي سنجش معرفت، شخصيت و ارزش انسان تا آنجا كه ظهور كفر و ايمان در انسان با زبان است:
اظهار ایمان با شهادتینی است که بر لب جاری می شود و و اظهار کفر با انکار است.
زبان و سرنوشت:
زبان اولين و بالاترين نقش را در سرنوشت انسان و محيطها و جوامع بشري دارد.
چرا؟
چون زبان عمده ترين وسيله اي است كه مردم به كمك آن با يكديگر ارتباط فكري برقرار مي كنند و ايجاد تفاهم و انتقال مفاهيم مي نمايند.
با زبان انسان ديگران هدايت و بهشتي مي شوند و زبان انسان ديگران گمراه و منحرف می کند.
با زبان دوست… انسان عاقبت به خير و بهشتي و با زبان زهرآلود دوست و رفيق… انسان عاقبت بشر و جهنمی می شود.
لذا اسلام سفارش كرده كه:
همنشين تو از تو به بايد*****تا تو را عقل و دين بيفزايد
برويم با كسي دوست و رفيق باشيد كه عامل ترقي و كمال ما باشد. ما را به خدا نزديك کند نه اينكه خدا را از ما بگيرد. ايمان موقت و انسانيت را از ما بگيرد.

تا تواني مي گريز از يار بد****يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند ****يار بد بر جان و هم ايمان زند

افسار انسان به دست زبان است تا به كدام سمت سو برود. پس زبان مهم ترين و بالاترين نقش را در سرنوشت انسان و جامعه دارد لذا در بعد خوبي بهترين و در بعد بدي بدترين عضو با اثرات خودش مي باشد.
در یادداشت بعدی به بررسي يكسري خطرات زبان مي پردازيم……

و به برکت صلوات بر محمد و ال محمد
التماس دعا
یا علی

ادامه بحث کنترل زبان2

بسم الله الرحمن الرحیم
***

يكي از درسهاي آموزنده كلاس نماز، كنترل زبان يا به عبارتي درس سكوت است.
سکوت، يعني به بند كشيدن عنصر و عضوي از بدن كه منشاء 73 گناه مي باشد.
( برای رفع شبهه لازم است متذکر شوم که سکوت و سخن گفتنی که در نماز تدریس می شود منظور سکوت در مقابل حق و حقانیت و سخن گفتن در جایی که سخن نا حق گفته میشود. ظلمی روا می شود و …)
اي نماز گزار همانگونه كه در عبادت نماز گاهي عبادت تو به سكوت است گاهي به سخن گفتن و شكستن سكوت.
بدان و آگاه باش كه هرگاه محراب عبادت را ترك كردي و پا به سطح جامعه، محل زندگي و محيط كار گذاشتي گاهي عبادت و خدا را بندگي كردن به سخن گفتن است گاهي به سكوت.
زبان يكي از مهم ترين اعضاء بدن انسان مي باشد كه براي انسان نقشي تعين كننده دارد و بالاترين مسئوليتها نيز به عهده زبان ميباشد.
في القرآن الكريم:
الرحمن* علم القرآن* خلق الانسان* علمه بيان.
خداوند در اين آيه در ميان اعضاي بدن انسان به سراغ زبان مي رود و اين اهميت زبان را در ميان اعضاء و جوارح انسان متذکر می شود.
شايد اهميت بعضي از اعضاء و جوارح مانند قلب بالاتر از زبان باشد ولي در مقوله ارتباطات زبان حرف اول را مي زند.
در روایات داریم هر روز صبح جوارح انسان از جویای حال یکدیگر می شوند تا اینکه نوبت به زبان می رسد.
زبان از ما بقی جوارح احوالپرسی می کند و جوارح در جواب او می گویند:
ما خوبیم اگر تو بگذاری.
خداوند قرآن را آموخت انسان را خلق كرد و به او بيان و صحبت و انتقال مطلب را ياد داد كه وسيله بيان، زبان مي باشد.
ادامه دارد…
بارالها!
به ما زبانی گویا و شاکر در برابر نعمتهایت عطا بفرما!
و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
التماس دعا
یا علی

کنترل زبان1

بسم رب الزینب
سلام
.
خوب بریم سراغ درس جدیدی از نماز
سوال این بود:
در نماز فرادا مکلف هستیم که حمد و سوره را بخوانیم در صورتی که در نماز جماعت هنگامی که امام جماعت حمد و سوره را تلاوت می کند باید سکوت کنیم.
اصلا اجازه بدید به نحو دیگه ای مطرح کنم.
در نماز اگر دقت كنيد در بعضي از جاها بايد حتما سكوت كرد.
در نماز جماعت اگر صحبت كني نماز باطل است حتي اگر قرآن بخواني، دعا بخواني و…
در بعضي از جاها بايد سخن بگويي اگر سكوت كني نماز باطل است. باز جائي بايد بلند بگويي و جايي آهسته.
.
و اما …
کنترل زبان
بله! کنترل زبان
سکوت در نماز جماعت تا جایی که اگر صحبتی کن حتی ایه ای از قران را تلاوت کنی موجب بطلان نماز می شود.
و تلاوت در نماز فرادا به گونه ای که اگر سکوت کنی نمازت رد می شود.
بیانگر کنترل زبان می باشد.
باید جایی سخن گفت و باید جایی سکوت کرد.
همه جا موضع و مکان سخن گفتن نیست. همه جا هم موضع سکوت نیست.
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
اينها همه درس است كه:
اي نمازگزار بدان و آگاه باش كه در جامعه گاهي وظيفه تو سخن گفتن است و گاهي سكوت و اين درس كنترل زبان مي باشد.
انشاء الله این بحث را در یادداشتهای بعدی پی می گیریم.
ادامه دارد….

و به برکت صلوات بر محمد و ال محمد
التماس دعا
یا علی