فهرست مطالب
آمار بازدیدکنندگان
آرشیو مطالب در دسته بندی ‘امید ناامیدان’

توضیحی درباره داستان امید نا امیدان

بسم الله الرحمن الرحیم
بدون مقدمه می ریم سر اصل مطلب:
گویی یکی از روزنامه ها داستان امید ناامیدان را در مجله خودشون چاپ کردند و بعد از چاپ مطلب از سوی مخاطبینشون در مورد نام گذاری احسن الخالفین اعتراضاتی مطرح شده به همین علت لازم دیدم یک توضیح اجمالی در مورد داستان داده بشه.
داستان امید نا امیدان داستانیست بین انسان که در این داستان به عنوان بیماری که دچار بیماری هایی که از جمله آنها بیماری اخلاقی است و خداوند به عنوان پزشک. که همه این گفتگوها در قالب نماز مطرح می شود.
هرگاه پادشاهی برای خود جانشینی انتخاب می کند به دنبال کسی است که شبیه ترین اخلاق و روحیات و سیاست گذاری ها را به خودش داشته باشد.
انسان جانشین خدا بر روی زمین است و توصیه خود خداوند است که بنده من تو باید شبیه ترین به من باشی و باید متخلص به صفات من باشی.
خداوند خالق است و انسان با توجه به خلیفه اللهی  می تونه صفت خلق کردن رو داشته که همه اختراعاتی که انسان تا بوده و هست داره انجام می ده مصداق همین موضوع می باشد.
علت نام گذاری شخصیت داستانم به این علت بوده و مهمتر از این، دلیلی که برای نام گذاری دارم کاملا یک سلیقه شخصی و علاقه ای هست که به این نام دارم و نامگذاری احسن الخالقین یک نام گذاری هست مثل همه نام گذاری هایی که داریم .
حالا شاید بهتر بود که نام پزشک را در این داستان احسن الخالقین می گذاشتم.
این داستان حدود 45 قسمت می باشد که تقریبا 39 قسمت آن تا کنون نوشته شده و حدودا 5 ساله که داره روش کار می کنم.
منبع نوشتارم هم تفاسیر قران هست که مهمترینش تقسیر نور اقای قرائتی می باشد. بعد از اتمام داستان مطمئنا بازنگری های قابل توجهی انجام خواهد پذیرفت و انشا الله آماده میشه برای چاپ.
از خدا خواهیم توفیق عمل
التماس دعا
یا علی
 

اميد نا اميدان (قسمت پنجم)

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام!

در داستان اميد نا اميدان پزشکي داريم به نام قهار که پزشک اخلاق و رفتار است

و بيماري به نام احسن الخالقين که دچار بيماري امراض نفساني و رذايل اخلاقي شده و همه پزشکان از او قطع اميد کرده اند و همه اطرافيان هم به خاطر اينکه مبتلا به بيماري او نشوند از احسن الخالقين کناره گيري کرده اند.

(برخي از دوستان ايراد گرفته اند که چرا بيمار را احسن الخالقين ناميده ام در حاليکه احسن الخالقين صفت خداست و با اين شخصيت در تضاد است.

توضيح عطر نماز:

علت اين است که من با توجه به اينکه انسان اراده دارد و با تکيه به اراده اش مي تواند همه غير ممکنها را ممکن سازد و از بدترين مبدل به بهترين شود اين اسم را براي شخصيت داستان خود انتخاب کرده ام.)

 خب!

در قسمت اول خوانديم قبل از اينکه احسن الخالقين وارد اتاق پزشک شود پزشک براي ورود او شرطي مي گذارد و شرط ورود او قطع اميد از غير بود. که در اين قسمت اصل توحيد هم يادواري شد.(تکبيره الاحرام)

در قسمت دوم آمد که احسن الخالقين با پذيرفتن شرط قهار وارد اتاق پزشك مي شود و در بدو ورود به دنبال زيباترين سخن براي آغاز کلام مي گردد تا علاوه بر آنکه کلام خود را شروع مي کند از پزشک بخواهد که روش درماني در مورد او بکار برد تا جزو بهترين بهبود يافتگان قرار گيرد که بسم الله الرحمن الرحيم به ذهنش مي آيد.

و با اين کلام به قهار مي گويد:

جناب پزشک به تو اعتقاد دارم بنابراين با نام تو آغاز مي کنم. کمکم کن تا با رعايت توصيه هايت در گروه رحمان قرار گيرم. بعد از آن قول مي دهم که با اعمال خود در زمره رحيميان قرار گيرم.

از آن جهت مربي هستم که راه درست را به تو نشان مي دهم تا با پيمودن آن در کنار عمل به نسخه ات به طور قطع و يقين بهبود مي يابي.

من مربي ام و نشانگر راه

راهي را كه به تو نشان خواهم داد راهيست که هم بهبود مي يابي و هم هميشه در کنارم خواهي بود. چرا که بيماري ات هر آن احتمال دارد که مجددا بروز کند. پس بايد در کنارم باشي تا اگر دوباره عوارض بيماري نمايان شد سريع درمانت کنم.

در قسمت چهارم قهار در ادامه جمله الرحمن الرحيم شيوه هاي درماني خود را براي احسن الخالقين شرح مي دهد. در اين قسمت صحبتهايي بين قهار و احسن الخالقن رد و بدل مي شود كه خواندن انها بدون لطف نيست.

و هم اکنون در آستانه آغاز قسمت پنجم هستيم اما قبل از آن:

دين در معاني مختلفي به کار رفته است:

?.مجموعه قوانين آسماني(ان الدين عند الله الاسلام آل عمران-??)

?.عمل و اطاعت(لله الدين الخالص زمر-آيه ?)

?.حساب و جزاء(مالک يوم الدين)

در چهار قسمت قبل تا بدينجا رسيديم که احسن الخالقين از قهار تقاضاي بهبود را دارد و قهار در جواب او مي گويد:

مالک يوم الدين


يعني ببين احسن الخالقين من با پزشکان ديگر تفاوت هايي دارم.

من نيز مانند ما بقي پزشکان نسخه و شيوه درماني دارم که اگر آنها را رعايت نکني به خودت لطمه مي زني و بهبود نميابي. 

چه تو بخواهي چه نخواهي در مسير درماني تو من بهترينها را بکار مي برم اما…

اما تفاوت من اين است که علاوه بر اينکه با رعايت نکردن نسخه من بهبود نمي يابي در روز معين و مقرري تو و همه افراد بايد جوابگوي من باشيد که چرا در قبال بهترين و بي عيب ترين روش درماني که در مورد شما به کار گرفتم کوتاهي کرديد.

به پزشکان ديگر بايد پول پرداخت کني تا تو را درمان کنند اما من بدون پول و مزد تو را درمان مي کنم باضافه اينکه اگر رعايت کردي و بهبود يافتي تو را تشويق مي کنم و با توجه به اهميتي که به نسخه من دادي به تو درجه مي دهم. اما در برابر رعايت تو و تشويق من اگر رعايت نکردي عقاب و مجازات خواهي شد.

پس تمام توجه خود را مبذول به اين کن که دقيق به نسخه من عمل کني چرا که در مسير درماني تو افراد بسياري هستند که در کمين فرصتي نشسته اند تا تو را از من نااميد سازند و تو را زير نظر و تحت روش درماني خود قرار دهند.

ادامه دارد…

و اما چند نکته يا به قول آقاي قرائتي پيام ها و نکته هاي آيه:

?.آيه مبارکه نوعي انذار و هشدار است ولي با قرار گرفتن در کنار آيه (الرحمن الرحيم) معلوم مي شود که مژده و اخطار بايد در کنار هم باشد.(تفسير نور)

?. خدا مالک يوم الدين است اما مالکيت او در روز جزا مالکيت ديگري است چرا که در آن روز همه پيوندهاي مادي و مالکيتهاي اعتباري بريده مي شود و هيچ كس در آنجا چيزي از خود ندارد حتي اگر شفاعتي صورت گيرد باز به فرمان خداست.(تفسير نمونه)

?.در اولين سوره قران مالکيت خداوند عنوان شده و در اخرين سوره قران ملکيت(تفسير نور)

?. خداوند متعال از جهات مختلف قابل عبادت است و ما بايد حمد و سپاس او را به جا آوريم.

به خاطر کمال ذات و صفات او که (الله) است.

به خاطر احسان و تربيت او که (رب العالمين) است.

به خاطر اميد و انتظار ترحم او بر ما که (الرحمن الرحيم) است.

به خاطر قدرت و هيبت او که (مالک يوم الدين) است.


و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

التماس دعا

يا علي

اميد نا اميدان (قسمت چهارم)

بسم الله الرحمن الرحيم
***********
 اول خلاصه اي از سه قسمت قبل و بعد هم قسمت چهارم:
اميد نااميدان داستان پزشکي به نام قهار و بيماري به نام احسن الخالقين است.
احسن الخالقين دچار رذايل اخلاقي و امراض نفساني شده بود و همه پزشکان از او قطع اميد کرده بودند تا اينکه در کمال نا اميدي با پزشکي به نام قهار آشنا مي شود. احسن الخالقين با قهار تماس مي گيرد و قهار براي او وقتي را تعيين مي کند.
خلاصه اينکه پزشک مي گويد: شرط ورود به مطب اين است که از همه قطع اميد کني.
تنها و تنها به من اميد داشته باشي و مرا حلال مشکلاتت بداني. (تکبيره الاحرام)
احسن الخالقين پس از اينکه با قهار روبرو مي شود به دنبال کلامي مي گردد که هم به نوعي آغاز سخن کند و هم در همين کلام اول از قهار استمداد و طلب ياري کند تا نهايت سعي خود را براي بهبودي او بکار گيرد که در اين ميان صحبتهايي بين پزشک و احسن الخالقين رد و بدل مي شود.
(بسم الله الرحمن الرحيم)
سپس در ادامه صحبتها احسن الخالقين از اينکه سنگ صبور و مربي يافته جمله
الحمد لله رب العالمين را بر لب جاري مي کند و در اينجاست که قهار مسير تربيتي خود را براي احسن الخالقين توضيح مي دهد.

و اکنون ادامه داستان:

((قبل از اينکه شروع به خوندن کنيد اين نکته را متذکر شوم که در يادداشت زير هر کجا که کلمه راهنمايي به کار برده شده منظور همان رحمت است….
بخونيد! متوجه ميشيد.))

قهار به احسن الخالقين مي گويد: بيمار من! من درمان و بهبودي همه کساني را که به من مراجعه مي کنند بر خود لازم و واجب مي دانم.
منتهي چون علمي که من در طبابت دارم منحصر به فرد است و نزد هيچ طبيب ديگري يافت نمي شود من نسبت به کساني که بيمار نمي شوند و نزد من نمي ايند نيز توجهاتي دارم. اصلا بگذار مردم را براي تو دسته بندي کنم.
يک دسته کساني هستند که بيمار نمي شوند منتهي هميشه به من مراجعه مي کنند و با دستوراتي که به آنها مي دهم پيشگيري از امراض مي کنند.
يک دسته کساني هستند که به فکر من نيستند اما زماني که به مرضي دچار مي شوند سراغ من را مي گيرند و آنها هم مثل گروه اول بعد از آن دائم با من در ارتباطند.
عده اي تنها زمان بيماري به سراغ من مي ايند.
اما عده اي هم هستند که چه بيمار بشوند چه بيمار نشوند اصلا به سراغ من نمي ايند.
احسن الخالقين: جناب دکتر معذرت مي خوام ميشه در مورد شيوه درمان و اين گروههايي که نام برديد کمي بيشتر توضيح بديد؟!
قهار: ببين احسن الخالقين همونطور که قبلا گفتم هم شيوه درماني من با ديگر پزشکان متفاوت است و هم مريضهايي که به من مراجعه مي کنند با مابقي مريضهايي که به ديگر پزشکان مراجعه مي کنند فرق دارند.
من پزشکي هستم که بين مردم هستم. مي گردم. مي چرخم. به همه توجه مي کنم و همه را راهنمايي مي کنم.
خب! راهنمايي هاي من اسم داره.
اون راهنمايي را که همه را راهنمايي مي کنم. چه بيمار چه سالم چه کسي که مراجعه مي کنه چه کسي که مراجعه نمي کنه اون راهنمايي رحمن نام دارد و دسته سوم و چهارم توي اين دسته قرار مي گيرند.
اما يه راهنمايي مخصوص دارم که به همه کس نمي گم و فقط مخصوص افراديست که شخصا مراجعه مي کنند اين راهنمايي رحيم ناميده مي شود و دسته اول و دوم مشمول اين راهنمايي هستند.
احسن الخالقين: جناب پزشک چرا شما همه رو راهنمايي مي کنيد؟!
چرا به خودتون زحمت مي ديد؟!
چرا دنبال همه راه ميفتيد و راهنمايي رحمن را اعمال مي کنيد؟!
خب! شما به همون رحيم اکتفا کنيد. وقتي خود مردم دلشون براي خودشون نمي سوزه …
در اينجا قهار حرف احسن الخاقين را قطع مي کنه و مي گه: اما من دلم براشون مي سوزه. اينا طاقت رنج و سختي رو ندارن. بدنشون ضعيفه نمي تونن درد رو تحمل کنن. دنبالشون مي رم نکنه بفهمند.
اونا دلشون براي خودشون نمي سوزه اما من خيلي دلم براشون مي سوزه.خيلي دلم مي سوزه.
من اگر هم رحمن هستم و هم رحيم به خاطر اينه که (( کتب ربکم علي نفسه الرحمه …54-انعام)) من بر خودم واجب کردم که دنبال همه برم.
احسن الخالقين به قدري من مشتاقم که در اين مطب زده بشه و يکي وارد بشه.
به قدري من بيمارانم را دوست دارم.
به قدري من عاشق اين مردم هستم و علاقه مندم که چه بيمار و چه سالم بيان و در اين مطب رو بزنن.
احسن الخالقين همشون منو ميشناسن…
اما بعضياشون سراغم ميان و به يادم هستند. بعضياشون گهگاهي به يادم هستم. بعضياشون هم هيچ وقت يادي از من نمي کنند.
اما من به ياد همشون هستم به ياد همشون.
*********************************************************
نکته قابل توجه اينکه:
آوردن الرحمن الرحيم بعد از رب العالمين اشاره دارد به نکته که ما در عين قدرت نسبت به بندگان خويش با مهرباني و لطافت رفتار مي کنيم.
 
يا ربنا!
استر عيوبنا في الدنيا و الاخره به حق محمد و آله الاطهار
و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
التماس دعا
يا علي

اميد نا اميدان (قسمت سوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

احسن الخالقین در دل احساس خشنودی می کند که عاقبت پزشکی را پیدا کرده که دوای دردش را می داند.از طرفی مهربانی پزشک را می بیند.
احسن الخالقین تاکنون اینچنین مهربانی را از هیچ کس ندیده است. به خاطر همین به شدت مجذوب این پزشک گشته و در دل بسیار مسرور است.
می خواهد این شادی را ابراز کند. می خواهد به قهار بگوید که قبل از اینکه من پزشکی را یافته باشم سنگ صبوری را پیدا کرده ام که تنها همنشینی اش برایم تسکین است.
بی اختیار احسن الخالقین می گوید:
الحمد لله رب العالمین
با گفتن الحمد لله می گوید:
قهار با تمام وجود تو را می پرستم و به شیوه درمانیت اعتقاد دارم.
(( حمد ترکیبی از مدح و شکر است و یکی از خصوصیتهای انسان این است که در برابر جمال و کمال و زیبایی, ستایش و در برابر نعمتها و احسانها تشکر می کند.))
با گفتن رب العالمین ابراز می کند که نه تنها بیماران گذشته که به تو مراجعه کرده اند همه سالم از این اتاق بیرون رفته اند بلکه من و هر کس که بعد از این خواهد آمد نیز سالم از اینجا بیرون می رود.
قهار به صحبتهای احسن الخالقین گوش می کند.
بعد از اینکه احسن الخالقین می گوید: رب العالمین. قهار می گوید: بیمارم حال که چنین گفتی پس قدری به سخنم گوش کن. رب یعنی مربی, یعنی تربیت کننده, پس اقرار کردی که علاوه بر اینکه پزشکت هستم مربی ات نیز هستم.
از آن جهت مربی هستم که راه درست را به تو نشان می دهم تا با پیمودن آن در کنار عمل به نسخه ات به طور قطع و یقین بهبود یابی.
احسن الخالقین می گوید: جناب پزشک راه درست کدام است؟ مسیری را که باید طی کنم را از هم اکنون می خواهم بدانم.
قهار می گوید: این حق توست که مسیرت را بدانی.
من مربی ام و نشانگر راه, راهی را که به تو نشان خواهم داد راهیست که هم بهبودی می یابی و همه همیشه در کنارم چرا که بیماریت هر آن احتمال دارد که مجددا بروز کند پس باید در کنارم باشی تا اگر دوباره عوارض بیماری نمایان شد سریع درمانت کنم.
احسن الخالقین تا این جمله را می شنود. دست از پا نمی شناسد.چرا که احسن الخالقین نیز به دنبال راهی بود که بتواند همیشه در کنار قهار بماند.
همینکه می فهمد راهی هست که برای همیشه در کنار قهار بماند گوشهایش را تیزتر می کند تا مبادا اشتباه بشنود.
قهار می گوید: احسن الخالقین همانطور که در بدو ورودت مرا با نام الله خطاب کردی (بسم الله الرحمن الرحیم(قسمت دوم)) نام دیگر من الله است. نام من نیز بر روی راه من است. راهی که به تو نشان خواهم داد مسیر هدایت است است.
پس شیوه درمانی قهار و راه پیشنهادی او را تربیت الهی می نامیم.
و مقصود از تربیت الهی مسیر هدایت الهی می باشد که خداوند پس از خلقت هر چیزی آن را به راه کمالش هدایت نموده است.
ربنا الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی

خوب در این قسمت از سریال امید نا امیدان قهار توضیح کوتاهی درباره شیوه درمانی اش و راه پیشنهادی اش به احسن الخالقین داد……….
باید در قسمت های بعدی منتظر شویم تا ببینیم چه رخ خواهد داد.
آیا احسن الخالقین بهبود میابد؟
آیا شیوه درمانی قهار را دنبال خواهد کرد؟
آیا احسن الخالقین پای در مسیر تربیت الهی خواهد گذاشت؟
و …….
ذکر چند نکته:
نکته بسیار ظریفی که در رب العالمین وجود دارد اینست که:
در رب العامبن, عالمین اشاره به همه موجودات است و عالمین به معنای تمام مخلوقات است.تمام مخلوقات.رب العالمین یعنی در همه مخلوقات امکان رشد است. چه انسان و چه حیوان. چه جاندار و چه بی جان و ….
هم انسانها را با راهنمایی انبیاء تربیت می کند.(تربیت تشریعی)
و هم جمادات و نباتات و حیوانات را مثلا یک دانه را تا مرحله خوشه, پیش می برد.(تربیت تکوینی)
پس در اینجا دو نتیجه می گیریم:
1. راهنمایی انبیاء ابزار تربیتی انسانهاست.
2. تربیت تکوینی جبریست.
رب العالمین یعنی: امکان رشد و تربیت در همه موجودات وجود دارد.
رب العالمین یعنی: رابطه خداوند با مخلوقات رابطه دائمی و تنگاتنگ است.
رب العالمین یعنی: همه هستی تحت تربیت خداوند یکتاست.
از کلمه رب پی می بریم که خداوند هم مالک است و هم مدبر. زیرا در معنای رب, صاحب و مدبر بودن نهفته است( له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین) هم آفرینش از اوست و هم اداره آن و او پرورش دهنده همه است.

الحمد لله رب العالمین
بهترین تشکر از خداوند است

بار الها!
پروردگارم!
به ما زبانی گویا و شاکر در مقابل همه نعماتی که به ما دادی را عنایت بفرما.
التماس دعا
یا علی

اميد نااميدان (قسمت دوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

در قسمت اول سريال نا اميدان تا بدينجا رسيديم كه احسن الخالقين بعد از اينكه با عمل خود ثابت كرد كه تنها اميد به قهار دارد آماده مي شود تا وارد اتاق پزشك شود.
در را باز مي كند و وارد اتاق مي شود. سيماي مهربان پزشك آرامشي وصف نشدني به او مي دهد پزشك منتظر است تا احسن الخالقين شروع به صحبت كند و احسن الخالقين نيز به دنبال زيباترين كلمه براي آغاز.
به دنبال اسمي است كه تمام صفات قهار را در بر داشته باشد.
اسمي به نظرش مي رسد الله. بله الله تنها نام قهار است كه همه صفات او را در بر دارد بنابراين بسم الله.
ولي نه. احسن الخالقين با خود مي گويد: بايد در كلام اولم از او استمداد كنم كه نهايت سعيش را در بهبوديم به كار برد.
چه بگويم؟ چگونه؟ با چه كلامي از او درخواست كنم؟
احسن الخالقين شنيده بود كه بيماران قهار در دو دسته قرار مي گيرند: رحمان و رحيم.
هر دو گروه بهبودي كامل را مي يابند ولي عده اي كه در گروه رحيم قرار مي گيرند بعد از بهبودي اعمالي را انجام مي دهند كه مورد توجهات مخصوص قهار قرار مي گيرند.
بنابراين احسن الخالقين شروع مي كند: بسم الله الرحمن الرحيم
و با اينگونه شروع كردن اعلام مي دارد كه: جناب پزشك به تو اعتقاد كامل دارم، اطمينان دارم، بنابراين با نام تو آغاز مي كنم.
كمكم كن تا با رعايت توصيه هايت در گروه رحمان قرار گيرم. بعد از آن قول مي دهم كه با اعمال خود در زمره رحيميان قرار گيرم.
قهار در جواب احسن الخالقين مي گويد: بيمار من تو با بكار بردن اين اسم براي من مهري را بر خود زدي كه همه جا مشخص مي شود بيمار من هستي و همين مسئله كار تو را سخت تر مي كند. پس از يك طرف به منفعت كار كردي از يه طرف به ضرر. تو با بكار بردن اين اسم (بسم الله الرحمن الرحيم) وارد ميداني شدي كه در اين ميدان هم داراي دوستي و هم دشمن.
احسن الخالقين: معذرت مي خواهم جناب پزشك ولي من متوجه فرمايشات شما نمي شوم.
قهار: ببين احسن الخالقين تو با اين كارت به همه خلق اعلام مي كني كه بيمار من هستي.
خوب، بعضي برايشان خوشايند است و علاوه بر اينكه همه جا پذيرايت هستند چه بسا در بهبودي ياريت دهند. اما عده اي هم پيدا مي شوند كه اين امر برايشان ناخوشايند است كه تو بيمار مني و در مطب من رفت و آمد مي كني بنابراين دائم در حال سنگ اندازي هستند مانعت مي شوند، گره در كارت مي اندازند تا جريان درماني من نتيجه ندهد و بنابراين تو از اينجا نيز نا اميد مي شوي و زماني كه از اينجا نااميد شوي به يك انسان كاملا بي هويت تبديل مي شوي.
تبديل مي شوي به يك مرده متحرك.
پس از هم اكنون مي گويم: اگر خواهان بهبودي هستي بايد به نسخه هايت عمل كني، و عمل به نسخه نوعي اعلام است كه نظر خوب و بد را به خود جلب مي كند. پس مواظب باش.
بگذار تا برايت مثالي بزنم:
هر كارخانه و يا شركتي آرم و علامتي دارد كه بر روي محصولات خود مي زند تا محصول شركت مثلا الف از محصول شركت ب تفكيك شود. تو نيز با بردن بسم الله الرحمن الرحيم اعلام مي كني كه كارت را با نام من اغاز مي كني و همين امر آرمي را بر پيشاني تو مي زند.
بله تا اینجا احسن الخالقین به نماز ایستاده تکبیره الاحرام را در قسمت اول گفته و در قسمت دوم هم بسم الله الرحمن الرحیم را بر زبان جاری ساخت.
ذکر چند نکته:
-سوال: رحمان و رحیم هر دو به معنای رحمت است پس علت اینکه در دو صیغه به کار برده شده است چیست؟
جواب: رحمت خداوند مشمول همه مخلوقات می شود رحمتی که مشمول همه است همان رحمان است که همه موجودات از انسان و حیوان و مسلمان و کافر و گیاهان و …. همه و همه مشمول این رحمت می شوند. اما بعضی که در زمره انسانند قدر نعمت می دانند. شکرش را به جا می اورند و همانطور که در داستان خواندید با اعمال و رفتار خود به نوعی مشمول توجه خاص خداوند می شوند. که ان توجه خاص را رحیم گویند.

بسم الله رمز خروج از تکبر و اظهار عجز به درگاه خداست.
بسم الله گام اول بندگی و عبودیت است.
بسم الله عامل قداست یافتن کارها و بیمه کردن انهاست.

– در قرآن صد اسم برای خدا امده است که الله جامع ترین آنهاست.

بار الها! ستارالعیوبی
و توصیه به ستار العیوب بودن می کنی.
پس گناهانمان را بریز
اما
ابرویمان را مریز.
به برکت صلوات بر محمد و ال محمد
التماس دعا
یا علی

امید نا امیدان (قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحيم

واي از آن كوچه اي كه خلق را بيچاره کرده….

سلام!
قصه، قصه پزشك و بيمار است.

پزشك و بيماري كه بسيار متفاوت با همنامان و هم كيشان خود هستند. پزشك ما پزشك جسم نيست، روانپزشك

هم نيست،

او پزشك اعمال و رفتار است.

بيمار هم نه از نظر جسمي مريض است و نه از نظر رواني. بلكه مشكل لاينحلي دارد كه همه پزشكان از او قطع اميد كرده اند و اكنون به مطب پزشك داستان ما آمده است.
ولي چه پزشكي! چه بيماري! و چه مرضي!
قسمت اول اين سريال را نظاره گر باشيد:

نام بيمار ما احسن الخالقين است.

احسن الخالقين دچار بيماري شده است كه همه پزشكان از او قطع اميد كرده اند. همانطور كه گفته شد بيماري او نه جسمي است و نه روحي.

او دچار امراض نفساني و رذايل اخلاقي گشته است به خاطر همين هم همه اطرافيان از ترس اينكه مبادا اين مرض به انها هم سرايت كند از او دوري جسته و قطع ارتباط كرده اند زيرا كه همه بر اين باور بودند كه وي دچار بيماري خطرناكي شده است و همين امر باعث شده تا احسن الخالقين قصه ما دچار افسردگي هم بشود.

و اما نام پزشك قهار ما الله است.

احسن الخالقين از چند نفرديگر هم كه دچار اين بيماري شده بودند تحقيقاتي را به عمل مي اورد و بالاخره آدرس پزشكي را كه براي هر دردي دوايي دارد را پيدا مي كند.
با دكتر ارتباطي برقرار مي كند و قرار ملاقاتي مي گذارد. نتيجه ان شد:

هر روزي كه احسن الخالقين بخواهد و هر زماني كه او بخواهد.

احسن الخالقين در پوست خود نمي گنجيد اما جالب اينجاست كه بعد از آنكه او با پزشك صحبت كرده بود. مشكلي به مشكلاتش افزوده شد.

شك

بله! او دچار شك و ترديد شده بود.

با خود مي گفت: پزشك به اين قهاري كه همه از او تعريف مي كنند و هيچ بيماري دست خالي از مطب او بيرون نمي ايد.

پزشكي به اين معروفي، پزشكي به اين عظمت، چطور با مثل مني كه همه با من قطع رابطه كرده اند اينگونه نرم و شيرين برخورد مي كند؟

او چگونه پذيراي من گشته؟

نكند اشتباه گرفته باشم؟

نكند خودش نباشد؟

و …

و سيل حجيم اما و اگرهاست که به سوي احسن الخالقين جاري مي شود.

خلاصه صبح فجر صادق دم مطب دكتر حاضر بود. عاقبت به نشاني كه مورد نظرش بود رسيد.

مقابل در مطب ايستاد و در حاليكه از شادي در پوست خود نمي گنجيد يك بار ديگر آدرس و پلاك را چك كرد كه درست آمده باشد.

از خيلي ها شنيده بود كه هيچ بيماري بدون جواب از اين مطب بيرون نمي ايد. او هم به اميد اينكه براي بيماريش مرحمي يابد وارد مطب مي شود. يك آن اضطراب سراپاي وجودش را فرا مي گيرد.

از رفتن باز مي ايستد و نگاهي به پشت سرش مي اندازد. نظري به درب ورودي مي اندازد و مي گويد:

با دلي پر اميد از در وارد شدم يعني ميشه كه اميدم نااميد نشه.

جلوي درب اتاق مي ايستد. همينكه دستگيره در را ميگيرد صدايي او را بر سر جايش ميخكوب مي كند.

صدا: صبر كن.

براي ورود شرطي لازم است.

احسن الخالقين دستگيره را رها كرده و منتظر مي ماند تا شرط را بشنود.

صدا: شرط ورود به اتاق، درمان و بهبودي صد در صد تو اينست كه از همه قطع اميد كني. كوچكترين اميد به غير را از دل بيرون كني. همه اشياء و افراد دور و بر خود را هيچ انگاري و به علاوه باور داشته باشي كه از در سالم بيرون مي روي.

احسن الخالقين: از همه قطع اميد كردم. دل از همه بريده ام تا بدينجا رسيده ام.

صدا: ثابت كن.

احسن الخالقين: چگونه؟

صدا: با عملت. با عملت به همه اعلام كن كه همه شما را پشت سر ريختم و اكنون تنها من هستم و پزشكم.

دستهايت را تا كنار گوشهايت بالا ببر، نيت كن كه از همه قطع اميد كرده اي و به زبان آور كه تنها به من اميد داري

الله اكبر

(( تا بدينجا نحوه ورود به مطب پزشك (يا همان كلاس درس) بود. اكنون تكبيره الاحرام را گفته و به نماز مي ايستيم.))

به نظر شما كدام يك از اصول دين ما در قسمت اول سريال اميد نا اميدان ثابت مي شود؟

و حسن ختام ما يك حديث قدسي مي باشد:خداوند خطاب به پيامبرش مي گويد:اي رسول ما اگر بندگان من بدانند كه چه آغوشي براي در بر گرفتن انها باز كرده ام اما انها از من غافلند.

يا ستار العيوب!

به حق صديقه شهيده…

به حق صديقه شهيده…

به حق صديقه شهيده…

استر عيوبنا في الدنيا و الاخره

التماس دعا

يا علي