فهرست مطالب
آمار بازدیدکنندگان
آرشیو مطالب در دسته بندی ‘داستان هایی از بسم الله’

بسم الله النور

بسم الله النور
سلمان می فرماید:حضرت زهرا س کلامی به من آموخت که حضرت رسول ص به او آموخته بود که صبح و شام آنرا می خواند.
حضرت زهرا س فرمودند: اگر می خواهی دردنیا هرگز به تب گرفتار نشوی مداومت کن بر این دعا:
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله النور به نام خداوندی که نور است
بسم الله نور النور به نام خداوندی که نور نور است
بسم الله نور علی نور به نام خداوندی که نور است بالای نور
بسم الله الذی هو مدبر الامور به نام خداوندی که فقط تدبیر کننده کارها است
بسم الله الذی خلق النور من النور به نام خداوندی که نور را از نور آفرید
الحمد لله الذی خلق النور من النور ستایش خدایی که نور را از نور آفرید
و انزل النور علی الطور فی کتاب مسطور نور را بر کوه طور فرو فرستاد در میان نامه نوشته شده
فی رق منشور در کاغذ و ورقه گشوده بقدر مقدور به اندازه معین علی نبی محبور بر یامبر دانشمند
الحمد لله الذی هو بالعز مذکور ستایش مخصوص خدایی است که به عزت یاد شده و بالفخر مشهور و به فخر مشهور است
و علی السراء و الضراء مشکور و بر خوشی و ناخوشی سپاس گذارده است و صلی الله علی سیدنا محمد و اله اجمعین
مفاتیح الجنان بعد از دعای توسل
حضرت سلمان فرمود: چون این دعا را از حضرت فاطمه س آموختم به خدا قسم به بیش از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که به تب مبتلا بودند آموختم پس همه یه اذن خدای تعالی شفا یافتند.
حلیه التقین، ص151، منتهی الامال: ص 163

از هيبت بسم الله قلم منشق شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

جابر بن عبد الله انصاري از رسول اكرم ص پرسيد: يا رسول الله اولين مخلوق عالم براي برآورده شدن حاجت چه بوده است.
حضرت فرمودند: اول چيزي كه خداوند عالميان خلق نمود نور من بود و آن نور را ده جزء تقسيم نمود و از جزء اول عرش عظيم را آفريد و عرش را چهار صد هزار ركن مقرر فرمود كه از ركني تا ركن ديگر چهارصد سال راه است و از جزء دوم آن نور قلم را آفريد.
حضرت حق به قلم فرمود: بنويس. قلم گفت: چه بنويسم؟
حضرت حق فرمود: هر امري كه تا قيامت با مخلوقات خواهد بود. قلم گفت: به كدام كلام ابتدا كنم؟
خداوند فرمود: بنويس: بسم الله الرحمن الرحيم
چون قلم بسم الله نوشت،‌ از هيبت بسم الله الرحمن الرحيم قلم منشق شد و چنديدن سال قلم سرشكافته بر لوح ماند.
كتاب خواص الايات: ص3 حاشيه كتاب


شادان دلي كه در غم جانان شكسته است

چون زورقي كه در كف طوفان شكسته است


از قيمت او فتاد چو بشكست هر درست

 جز آن دلي كه در غم جانان شكسته است


بس دل كه روز معركه در رزم دشمنان 

 سخت است و پيش دوست چه آسان شكسته است


با يك نگاه رونق بازار دلبري 

 گل چهرم از دو نرگس فتان شكسته است


تكيه مكن بعهد نگاري كه شد چو مست 

 پيمانه را نهاده و پيمان شكسته است


فخرا شكستگي بدرستي بود كمال 

 شاخه ز ميوه هاي فراون شكسته است
ديوان فخرا

اول هر غذا بسم الله بگو تا…

بسم الله الرحمن الرحیم

رسول خدا ص فرمودند:
چون خوان را مي گذارند (يعني سفره گسترانيده مي شود) چهار هزار ملك دور آن را احاطه مي كنند.
اگر بنده خدا بسم الله الرحمن الرحيم گفت: ملائكه مي گويند: خدا به شما و طعامتان بركت بدهد و شيطان را دور مي كنند، و بعد از فارغ شدن از غذا اگر بنده خدا گفت: الحمد لله ملائكه مي گويند: اينها گروهي هستند كه خداوند به ايشان نعمت داد و شكر اين نعمت را اداء كردند.
اما اگر بنده خدا در اول سفره بسم الله نگفت ملائكه به شيطان مي گويند: كه اي فاسق بيا و با ايشان طعام بخور و اگر بنده از غذا خوردن فارغ شد و الحمد لله نگفت ملائكه مي گويند: ايشان گروهي هستند كه خدا به اينها نعمت داد و پروردگار را فراموش كردند.
امام صادق عليه السلام مي فرمايند: هرگاه مسلماني بخواهد طعام بخورد و چون لقمه را بردارد و بگويد بسم الله و الحمد لله رب العالمين پيش از آنكه لقمه به دهانش رسد خداي تعالي گناهانش را مي آمرزد.
حليه المتقين، ص39، آداب طعام


تو بخشنده هر گناهي الهي ** بجز تو نباشد پناهي الهي
به اين بنده ناتوانت مدد كن ** كه ابليس دارد سپاهي الهي
چه درها برويم ز رافت گشودي ** كشيدم چو از سينه آهي الهي
ز يك عمر نسيان نشاني نماند** ز رحمت كني گر نگاهي الهي
به نيكي مبدل نمايي بدي را ** چو خواهي ببخشي گناهي الهي
ز ما اسم غفار تو چون درخشد ** چه باكي از اين رو سياهي الهي
به اثبات ستاريت روز محشر ** شود محو هر اشتباهي الهي

با بسم الله بدن طاهر مي شود

بسم الله الرحمن الرحیم

امام باقر عليه السلام فرمودند:
در اول هر كتابي كه از آسمان نازل شد بسم الله الرحمن الرحيم بود پس هرگاه بسم الله را قرائت نمودي بر تو باكي نيست كه استعاذه نگويي(اعوذ بالله من الشيطان الرجيم).
پس هرگاه بسم الله را قرائت نمرودي بلاهاي آسمان و زمين از تو منع مي شود.
در روايت ديگر آمده: هر كس در اول وضويش بسم الله الرحمن الرحيم بگويد همه بدنش طاهر مي شود و كسي كه بسم الله الرحمن الرحيم نگويد بدنش طاهر نباشد مگر آن مقداري كه آب رسيده است.
تفسير اطيب البيان، ج1، ص 91

عاقبت بايد خدا را ياد كرد ** خانه فرداي خود آباد كرد
گل مچين بيهوده از گلزار دوست ** تا نگردي هر كجا غمخوار دوست
شيوه عاشق وفا بنمودن است ** چشم دل سوي خدا پيمودن است
راه بيهوده مرو اي جان من ** تا نگردي باعث افغان من
ديده بربند جانب لطف خدا ** تا شوي از لطف حق از غم رها
گلشن راز

آن كس كه بسم الله را در گوش تو خواند…

بسم الله الرحمن الرحیم

يكي از شاگردان شيخ انصاري رحمه الله عليه مي گويد: چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ گشتم، براي تكميل تحصيلاتم به نجف اشرف رفتم و به مجلس درس شيخ حاضر شدم اما از مطالب و درس شيخ هيچ نمي فهميدم خيلي به اين حالت متاثر شدم تا جايي كه به حضرت اميرالمومنين علي ع متوسل شدم.
شبي در عالم خواب خدمت آن حضرت رسيدم و حضرت علي ع بسم الله الرحمن الرحيم را در گوش من قرائت نمودند.
چون صبح شد در مجلس درس شيخ حاضر شدم، درس را فهميدم، كم كم جلو رفتم پس از چند روز به جايي رسيدم كه در مجلس درس حاضر مي شدم و صحبت مي كردم. روزي از زير منبر درس با شيخ بسيار صحبت نمودم و اشكال گرفتم.
آن روز پس از ختم درس خدمت شيخ انصاري رسيدم، شيخ آهسته در گوش من فرمود: آن كس كه بسم الله را در گوش تو خواند تا والضالين را در گوش من خواند.
اين بگفت و برفت. من از اين قضيه بسيار تعجب كردم، فهميدم كه شيخ داراي كرامت است، زيرا تا آن وقت به كسي اين مطلب را نگفته بودم.
زندگي علماء-ص116

احترام به نام خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

بشر حافي از وزراي هارون بوده كه مشغول به كارهاي زشت بوده كه به دست حضرت موسي بن جعفر ع توبه كرد و پاي برهنه خدمت حضرت دويد از ان روز به بشر حافي معروف شد..
اما مرحوم محدث قمي ره نقل كرده اند كه سبب توبه بشر حافي ان بوده است كه در بين راه قطعه كاغذي يافت كه در او نوشته بود بسم الله الرحمن الرحيم كه پاهاي مردم در راه بر آن گذارده شده بود اين قطعه را برداشت و تميز نمود و چند درهم عطر خريد پس ورقه را خوشبو نمود و در شكاف ديوار قرار داد پس در خواب ديد گوينده اي مي گويد: اي بشر مرا خوشبو و پاك نمودي من تو را طيب و پاكيزه در دنيا و اخرت قرار مي دهم پس صبح كه شد توبه كرد.
الكني و الالقاب از محدث قمي – روضات الجنات از محدث قمي – خزينه الجواهر ص 640


چشم دل باز كن كه جان بيني ** آنچه ناديدني ست ان بيني
انچه نشنيده گوشت ان شنوي ** و انچه ناديده چشمت ان بيني
تا بجايي رساندت كه يكي ** از جهان و جهانيان بيني
با يكي عشق ورز، از دل و جان ** تا به عين اليقين عيان بيني
كه يكي هست او نيست جز او ** وحده لا اله الا هو

براي خوردن هر غذا بسم الله بگو

بسم الله الرحمن الرحیم

در كتاب لئالي الاخبار نقل شده است كه روزي حضرت اميرالمومنين علي ع بالاي منبر فرمودند:
هر كس هنگام غذا خوردن بسم الله الرحمن الرحيم را ترك نكند من ضامن مي شوم كه آن غذا به او ضرري نرساند.
ابن كوا كه فردي منافق و دو رو بود، خواست سخن امام را لوث و بي رنگ جلوه دهد به اين خاطر گفت:
من ديشب چون خواستم غذا بخورم، بسم الله گفتم ولي آن غذا حال مرا دگرگون ساخت.
حضرت علي ع در پاسخ او فرمودند: شايد شب گذشته از يك نوع غذا بيشتر خورده اي و اگر بخواهي كه غذاها به تو ضرر نرسانند، بايد براي خوردن هر كدام بسم الله الرحمن الرحيم بگويي.


به نام ايزد پيدا و پنهان ** روان بخش تن افروزنده جان
خداوندي كه عالم آفريده ** جهان در جان ادم افريده
خداونديش بر هر چيز پيدا ** بر او عقل جهان بين است شيدا

با نام خدا از رودخانه گذشت

بسم الله الرحمن الرحیم

يك نفر براي شنيدن وعظ و سخنراني به شهر مي رفت اما رودخانه اي سر راهش بود و او بواسطه نداشتن وسيله شخصي و سوار شدن بر قايق كرايه اي اغلب اوقات دير به مجلس سخنراني مي رسيد.
روزي واعظ در اهميت بسم الله الرحمن الرحيم صحبت مي كرد، تا اينكه به اين جمله رسيد: ((اي مردم در اين آيه اسم اعظم خداوند ذكر شده است نكات مهمي در اين اسم مطرح است و فوايد زيادي هم بر آن مترتب است، حتي اگر كسي بسم الله بگويد، مي تواند از روي اب عبور كند…))
آن مرد بيدار دل، خوشحال شد و پنداشت كارش آسان گرديده است، لذا تصميم گرفت روز بعد بسم الله بگويد و از روي آب عبور كند. صبح روز بعد، وقتي كنار رودخانه رسيد، قايقي براي رفتن به آن طرف رودخانه نبود، او هم بسم الله گفت و از روي آب گذشت.
بعد از چند روزي به فكر افتاد كه به خاطر سپاسگزاري از واعظ، او را به خانه اش مهمان كند. اما قايقي حاضر نبود، به همين خاطر از واعظ خواست با هم بسم الله بگويند و از روي آب عبور كنند.
مرد بيدار دل بسم الله گفت و به طرف ديگر رودخانه رفت و از آن طرف فرياد زد و از واعظ خواست بيايد، اما واعظ گفت: من نمي توانم از روي آب بيايم.
مرد بيدار دل با تعجب گفت: همان مطلبي را كه به من اموختي، به ان عمل كن.
واعظ گفت: آن چيزي كه همرا تو هست با من نيست و ان ايمان به بسم الله الرحمن الرحيم است.
صداقت و اخلاص و ايمان وسايلي هستند كه انسان را به سرمنزل مقصود مي رسانند، دانش و علم تنها براي رسيدن به مقصود كفايت نمي كند.
اخلاق و احكام-ص418


آنكه كارش با دل است و نيست او را دل منم

آنكه را مركب، دل است و پاي دل در گل منم


آنكه او را هر چه حاصل شد به يغما داد عشق

نيستش اكنون بجز بي حاصلي حاصل منم


آنكه نقش اوست در مرآت كونين آن تويي

آنكه نقش هر دو عالم را بود قابل منم


آنكه در راه هواي نفس چالاكست و چست

در سلوك راه حق افسرده و كاهل منم


آنكه او در راه حق ننهاد گامي يك نفس

كرد عمر خويشتن را صرف در باطل منم
فيض كاشاني

پيامهاي بسم الله الرحمن الرحيم

 بسم اله الرحمن الرحيم
بسم الله رمز توحيد، نام ديگران رمز كفر.
بسم الله رمز بقاء و دوام و هر چه رنگ خدايي نداشته باشد، فاني است
بسم الله رمز عشق به خدا و توكل به اوست
بسم الله رمز خروج از تكبر و اظهار عجز به درگاه خداست
بسم الله گام اول بندگي و عبوديت است
بسم الله رمز فراري دادن شيطان است، كسي كه خدا را همراه داشت شيطان در او موثر نمي افتد
بسم الله عامل قداست يافتن كارها و بيمه كردن آنهاست
بسم الله گفتن، نشان آن است كه خدايا من تو را فراموش نمي كرده ام

همان گونه كه محصولات و كالاهاي ساخت يك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد، خواه به صورت جزيي باشد يا كلي، روي آنها آرم و علامت است، مثلا يك كارخانه چيني سازي، علامت خود را روي تمام ظروف مي زند، خواه ظرفهاي بزرگباشند يا ظرفهاي كوچك، يا اينكه پرچم هر كشوري هم بر فراز آن كشور است و هم بر فراز كشتيهاي حمل و نقل آن كشور كه در درياها حركت مي كنند و هم بر روي ميز اداري كارمندان.
اين نشانه ها و علامتها به خاطر آن است كه راه گم نشود و آن علامت فراموش نگردد.
نام خدا و ياد خدا نشان مسلماني است، به همين دليل است كه در حديث مي خوانيم پيامبر اكرم ص فرمودند:
((وقتي ممعلم بسم الله الرحمن الرحيم را به دانش آموز بياموزد خداوند در نامه عمل طفل و پدر و مادر او معلم بيزاري از جهنم بنويسد))
تفسير نور-ص13و14


گر غمي داري بياور عرض كن بر لطف او

خستگان را غير لطفش غمگساري هست؟ نيست


روزگار آن است كان با دوست مي ايد به سر

غير ايام وصالش روزگاري هست؟ نيست


عمر ان باشد كه صرف طاعت و تقوي شود

جز زمان بندگي ليل و نهاري هست؟ نيست


آنكه را آگه شد از تقصير خود در كار حق

جز دل بيمار و چشم اشكباري هست؟ نيست


سعي كن تا سعي تو خالص شود از بهر حق

غير خالص روز محشر در شماري هست؟ نيست


زين عبادتها كه عابد در دل شب مي كند

گر نباشد خالص آن را اعتباري هست؟ نيست


فيض در دنيا براي آخرت كاري نكرد

مثل او در روز محشر شرمساري هست؟ نيست
فيض كاشاني

بسم الله گفت وارد ظرف آب جوشيده شد

بسم الله الرحمن الرحیم

در صدر اسلام، گروهي از مسلمانان توسط روميان در جنگي اسير شدند، يكي از قهرمانان لشكر روم كه آنها را اسير كرده بود، به پادشاه روم گفت: در ميان اين گروه مسلماناني كه اسير نموده ايم، مردي است كه فوق العاده دلير و شجاع مي باشد.
پادشاه گفت: او را حاضر كنيد تا من او را ببينم.
مقابل تخت و بارگاه پادشاه روم را با يك سلسله جواهرات و … طوماري قرار داده بودند كه هر كس نزد او مي رفت مي بايست بصورت خميدگي (مانند كسي كه در نماز به ركوع رفته) كه يك نوع تعظيم مي باشد به حضور او برود.
همينكه آن مرد مسلمان را احضار كردند و او از تشكيلات و تشريفات مزورانه آنان با خبر گشت، گفت: ممكن نيست كه من مانند كسي كه در حال ركوع مي باشد بر پادشاه وارد شوم، من از سرور مسلمانان محمد بن عبد الله ص خجالت مي كشم كه مانند ركوع كننده حضور كافري وارد شوم.
هنگامي كه، پادشاه از جريان مطلع شد، گفت: آن سلسله جواهرات و … را برداريد تا آن مسلمان بنزد ما بيايد.
مامورين آن سلسله را برداشتند، مسلمان با هيبت و وقار بر پادشاه وارد شد. پادشاه با او از هر دري سخن مي گفت و صحبت و گفتگو به طول انجاميد.
پادشاه روم گفت: دين ما را بپذير تا (قسمتي) از فرمانداري و حكمت روم را به تو واگذار كنم تا آنچه دل تو بخواهد انجام دهي.
مرد مسلمان گفت: وسعت كشور روم نسبت به تمام دنيا چه اندازه است؟ پادشاه روم گفت: به اندازه يك سوم يا يك چهارم دنيا است.
مرد مسلمان گفت: اگر تمام دنيا را پر از طلا و جواهرات كني و به من ببخشي به عوض شنيدن اذان يك روز، من آن دنياي كذايي را قبول نمي كنم.
پادشاه روم گفت: اذان چيست و منظور تو چه مي باشد؟ مرد مسلمان گفت: جملات اذان عبارت است از ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ص))
پادشاه روم گفت: حب و علاقه محمد ص در قلب اين مرد ريشه دوانده و ثابت است و ممكن نيست در اين ساعت از دين خود برگردد.
سپس پادشاه روم دستور داد يك ديگ بزرگي از آب نموده، و روي آتش بگذارند تا هر زمان آب آن غليان پيدا كرد و جوشيد، مرد مسلمان را در ميان آن بيندازند، پس از جوشيدن آب، آن مرد مسلمان را در ميان آن بيندازند، پس از جوشيدن آب، آ“ مرد مسلمان دلير و شجاع را در ميان آب انداختند او در همان حال گفت: ((بسم الله الرحمن الرحيم))
و از يك طرف وارد شد و از طرف ديگر به قدرت خداوند به سلامتي خارج گشت!!
حاضرين همه تعجب كردند و انگشت حيرت به دهان گرفتند و … پادشاه گفت: به من سجده كن تا تو را و آنان كه با تو اسير شدند همه را آزاد كنم.
مرد مسلمان گفت: سجده در دين ما براي غير خدا جايز نيست. پادشاه گفت: دست مرا ببوس، تا تو را و همراهان تو را ازاد كنم.
مرد مسلمان گفت: دست بوسيدن جايز نيست مگر دست پدر و يا پادشاه عادل و يا استاد و معلم.
پادشاه گفت: پيشاني مرا ببوس تا تو و هم كيشان تو را آزاد كنم. مرد مسلمان گفت: اين كار را به يك شرط مي كنم.
پادشاه گفت: هر طور كه مي خواهي بجا بياور. در اين هنگام، مرد مسلمان براي آزادي خود و همراهانش، با سياست جالب و زيبنده اي اين دستور را بدين طريق انجام داد.
آستين خود را به پيشاني پادشاه گذارد و پيشاني او را به نيت بوسيدن آستين بوسيد.
پادشاه، وي و همراهانش را با بخشيدن اموال بسيار آزاد كرد و براي رئيس مسلمانان نوشت:
اگر اين مرد در كشور ما و معتقد به دين ما مي بود ما تا سر حد پرستش به او اعتقاد پيدا مي كرديم.
الدين في قصص، ج1، ص 25


شكر لله كه شد عيان ره حق**يافت جانم درين جهان ره حق
پيشتر زانكه پا زره ماند**ديد چشم دلم عيان ره حق
در تنم بود مرغ روح غريب**برد او را به آشيان ره حق
در پس پرده ره عيان ديدم**ديدم از رهزنان نهان ره حق
در طلب خون دل بسي خوردم**نتوان يافت رايگان ره حق
از برونش سراغ مي كردم**بود در جان من نهان ره حق
همه كس را نمي دهند نشان**هست مخصوص عاشقان ره حق
اي بسا غافلي كه آمد و رفت**زو نهان ماند در جهان ره حق
فيض كاشاني