سلام

روز قيامت زماني كه انسان رو بازخواست مي كنن طبق عادت توجيه كردني كه انسان دارد شروع مي كنن به توجيه…
جوان بودم…
جمال داشتم…
زيبا بودم…
خوش تيپ بودم…
…
اصلا خدا اگه تو منو زيبا نمي افريدي من هم به گناه نمي افتادم.
تو مرا زيبا افريدي…
پيشنهاد اول رو رد كردم…
پيشنهاد دوم رو رد كردم…
پيشنهاد سوم رو نتونستم…

در اين لحظه خداوند حضرت يوسف را حاضر مي كند و مي فرمايد:
زيبايي را در عالم سه ثلث قرار دادم. دو ثلثش را به يوسف و يك ثلث ان را بين همه خلايق تقسيم كردم…
اما…
خودش را حفظ كرد…
و من خدا هر كدوم از بندگانم را به نحوي امتحان مي كنم.
يكي را با فقر…
يكي را با فقدان پدر و مادر…
يكي را با ثروت…
يكي را با مرض…
يكي را با صورت زيبا…
يكي را با صورت زشت…
يكي را با صداي زيبا…
يكي را با شهرت…
يكي را با علم…
يكي را با مقام…
يكي را…
هنر بندگي تو به اين بود كه زيبا باشي و با زيبايي ات نه خود گناه كني نه ديگري را به گناه بياندازي

بريم تو فاز اينكه يه حساب كتابي داشته باشيم…
يه لحظه بشيم عزراييل جون خودمون رو بگيريم…
بعدش بشيم نكير و منكر ببينيم دينمون چيه؟! اماممون كيه؟! عمرمون رو داريم چه جوري صرف مي كنيم؟!
بعدش هم تخمين بزنيم ببينيم كدوم درجه رو مي خوان بهمون بدن…
جدي بياين براي لحظاتي چنين باشيم…
اميدوارم كه نتايجش مطلوب باشه…