فهرست مطالب
آمار بازدیدکنندگان

نماز و مناظره امام رضا ع

بسم الله الرحمن الرحیم

سرزمین خراسان به مقدم مقدس خورشید تابناک ولایت حضرت شمس الشموس علی بن موسی الرضا علیه السلام منور شد. مردم خراسان از ورود آن حضرت غرق در شور و شعف بودند.

سکه بنامش زدند. خطبه برایش خواندند بعنوان ولیعهد مسلمین معرفی شد.

حسن بن محمد نوفلی می گوید: در این هنگام، مامون خلیفه عباسی به وزیرش فضل بن سهل دستور داد تا مجلسی تشکیل دهد که در آن دانشمندان و بزرگان ادیان مانند جاثلیق رئیش نصاری و راس الجالوت بزرگ یهود و هربذ اکبر سرکرده آتش پرستان و بزرگان زردشت و نسطاس رومی و دیگر متکلمین جمع شوند تا با حضرت رضا علیه السلام مناظره و گفتگو کنند وزیر، طبق دستور خلیفه از آنها دعوت کرد. هنگامیکه آنها حاظر شدند خلیفه  آنها را بحضور طلبیدند و نوازش و مهربانی کرد. حضرت رضا علیه السلام نیز وارد شد پس از معارفه گفتگو آغاز گردید امام با یکایک آنها بحث کرد. اهل انجیل را با انجیل را با انجیل خودشان اهل تورات را با کتاب خودشان مغلوب و مجاب فرمود تا اینکه یکی پس از دیگران در برابر حضرت تسلیم شدند آنگاه حضرت رضا علیه السلام فرمود:

ای مردم اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است و سوال و پرسشی دارد بدون شرم و خجالت بپرسد؟

عمران صابی یکی از متکلمین زیر دست بود از جا بلند شد و عرض کرد: ای عالم بزرگوار! اگر پیشنهاد سوال نمی کردی چیزی نمی گفتم. اما من کوفه و بصره و شام و جزیره را زیر پا گذاشتم و با دانشمندان و عقیده شناسان زیادی بحث کرده ام کسی را ندیدم که وحدانیت و یکتایی را ثابت کند اکنون اجازه می فرمایی از شما سوال کنم؟

حضرت رضا ع فرمود: اگر در میان این جمعیت عمران صابی وجود داشته باشد تو همانی؟ عرض کرد: آری، عمران منم.

فرمود: سوال کن. در این هنگام مردم متوجه جریان مناظره شدند و به یکدیگر چسبیدند و به هم نزدیک می شدند و مجلس حساس شد.

عمران شروع کرد به سوال و حضرت جوابهای منطقی و روشن بیان می فرمودند. پیوسته این سوال و جواب ادامه داشت تا وقت نماز رسید.

سپس حضرت رضا ع رو به مامون کردند و فرمودند: وقت نماز است.

 عمران صابی عرض کرد: ای مولای من بحث و سخن مرا قطع نفرمایید.

قلبم رقیق شده و دلم تکان خورده.

امام رضا ع فرمودند: نماز می خوانیم و بر میگردیم. آنگاه حضرت از جای حرکت کرد و مامون نیر برخواست. پس از ادای فریضه و خواندن نماز عمران را طلبیدند و فرمود: بپرس.

دوباره بحث و گفتگو شروع شد تا آنکه فرمود:

ای عمران آیا فهمیدی؟ عرض کرد: آری ای مولای من! فهمیدم.

آنگاه شهادتین بر زبان جاری کرد و رو به قبله به سجده افتاد و اسلام آورد.

یک نظر بگذارید


Warning: Undefined variable $user_ID in /home/etrenamaz/public_html/wp-content/themes/izidreams/izidreams/comments.php on line 201