نوشته های با برچسب ‘داستان’
سامی یوسف از ماجرای نمازخوان شدن خود میگوید
بسم الله
خبرگزاری فارس: «سامی یوسف» خواننده مسلمان اهل انگلستان از روزهای جهالت، سردرگمی و در نهایت ایمان قلبیاش به دین اسلام و نقش موثر خانواده «شیخ راشد الغنوشی» رهبر مسلمان تونس در این مسیر میگوید.
به گزارش خبرگزاری فارس، سامی یوسف ۳۱ ساله تیر ۱۳۵۹ در تهران متولد شد، او تهیهکننده، آهنگساز، ترانهسرا و خواننده مسلمانی است که از سه سالگی در انگلستان زندگی میکند و همواره در ترانههایش به مضامین اسلامی پرداخته است،مجله تایم او را «بزرگترین ستارهٔ راک جهان اسلام» و مجله گاردین از او به عنوان «ستاره راک مقدس» یاد کرده است.
«سامی» که طی سالهای اخیر چند ترانه نیز به زبان فارسی خوانده است در مصاحبه با مجله انگلیسی زبان «اِمل» میگوید: اصالت من آذری است و اگرچه آذریام خیلی خوب نیست، هنوز در خانه به این زبان صحبت میکنم، البته من به زبانهای انگلیسی و فارسی هم صحبت میکنم و تلاشم بر این است که زبان عربی را نیز به خوبی یاد بگیرم و یک سال آینده را نیز برای مطالعات اسلامی در مصر خواهم گذراند.
«سامی» که جوانترین فرد خانواده است، هماکنون با پدر، مادر خواهر و برادرش زندگی میکند و زندگی روزانهاش به دو بخش کار و مطالعه تقسیم شده است، او که همواره در کارهایش سعی کرده به تبلیغ دین اسلام و زیبایهایش بپردازد، درباره رسیدن به درک واقعی از اسلام میگوید: رسیدن من به چنین درکی سالها به طول انجامید، زمانی که خیلی جوان بودم درک من از اسلام به تبلیغات منفی محدود میشد که توسط رسانههای غربی منتشر میشد ولی از همان دوران کمکم سوالات زیادی در ذهنم به وجود میآمد که دیگر مسلمانان قادر به پاسخگویی نبودند و من بزرگ میشدم در حالی که به شدت از اینکه واجباتم را به جا نمیآوردم عذاب وجدان داشتم.
وی اینگونه ادامه میدهد: سرانجام زمانی که ۱۵ سال بیشتر نداشتم، خانواده «شیخ راشد الغنوشی» (یکی از رهبران اسلامی تونس) با ما همسایه شدند و پسرش نیز با من هممدرسهای شد. از آن به بعد من و او صبح با هم به مدرسه میرفتیم و بعدازظهرها نیز در خانه ما به بحث و گفتوگو درباره مذهب، سیاست و تاریخ میپرداختیم.
این خواننده محبوب اسلامی ادامه میدهد: من دوران حساسی را پشت سر گذاشتم، چند روز نماز میخواندم و دوباره چند روزی دیگر نمیخواندم و خانواده غنوشی در عین آنکه خیلی روی این مسائل حساس بودند هیچگاه مرا به انجام کاری اجبار نمیکردند، خلاصه این دوران تا دهه پیش ادامه داشت تا آنکه من خواندن نماز آن هم ۵ نوبت در روز را به صورت مستمر شروع کردم و پس از مدتی دیدم که چقدر نسبت به این مسئله احساس خوبی دارم و پس از آن در سال ۲۰۰۲ در دورههای تجدید ـ که توسط موسسه تحقیقی اسلامی دوحه برگزار شد ـ شرکت کردم و این دوره باعث شد تا با استحکام بیشتری به دین اسلام روز بیاورم، من در این دوره یاد گرفتم که انسان به دنبال دانش نمیرود که فقط برای خودش سودمند باشد بلکه باید برای کمک به خود و دیگران در جستوجوی دانش باشیم.
«سامی یوسف» میافزاید: شرکت در این دوره مثل این بود که دارم یک رویای شیرین میبینم، برای یک ماه میان کسانی زندگی کردم که پیش از این هیچگاه آنها را ندیده بودم و روح عشق و برادری آنچنان ما را به هم پیوند داده بود که من تاکنون چنین چیزی را میان اعضای هیچ خانوادهای ندیده بودم، کمی بعد با موسسه انتشاراتی «نشید» آشنا شدم و همکاریام را شروع کردم. نشید موسسهای است که دو هدف را دنبال میکند: اول؛ گسترش پیام اسلام، و دوم؛ تشویق جوانان به آنکه به دین و ایمانشان افتخار کنند.
وی در پایان این مصاحبه گفت: اسلام انسان بر آن میدارد تا در همه زمینهها بهترین باشند و ما با بهره گرفتن از مضامین اسلامی باید تلاش کنیم در تمام عرصههای زندگی به عنوان انسانی مسلمان بهترین باشیم.
پیامبر، نماز و کودکان
بسم الله
روزي پيغمبر اکرم با جمعي از مسلمانان در نقطه اي نماز مي گذارد.
موقعي که آن حضرت به سجده مي رفت حسين عليه السلام که کودک خردسالي بود به پشت پيغمبر سوار مي شد و پاهاي خود را حرکت مي داد و هي هي مي کرد.
وقتي پيغمبر مي خواست سر از سجده بر دارد او را مي گرفت، پهلوي خود به زمين مي گذارد.
باز در سجده ي ديگر، و تا پايان نماز طفل مکرر به پشت پيغمبر سوار مي شد.
يک نفر يهودي ناظر اين جريان بود. پس از نماز به حضرت عرض کرد:
شما با کودکان خود طوري رفتار مي کنيد که ما هرگز چنين نمي کنيم.
پيغمبر اکرم در جواب فرمود:
اگر شماها به خدا و رسول خدا ايمان مي داشتيد با کودکان خود عطوف و مهربان بوديد. مهر و محبت پيغمبر عظيم الشأن نسبت به کودک، مرد يهودي را سخت تحت تأثير قرار داد و صميمانه آيين مقدس اسلام را پذيرفت (1) و همچنين نقل شده است که رسول اکرم صلي الله عليه و آله مردم را به نماز خواند و حضرت امام حسن عليه السلام طفل خردسال صديقه ي اطهر نيز با آن حضرت بود.
پيغمبر طفل را پهلوي خود نشاند و به نماز ايستاد. يکي از سجده هاي نماز را خيلي طول داد.
راوي حديث مي گويد:
من سر از سجده برداشتم، ديدم حضرت حسن از جاي خود برخاسته و روي کتف پيغمبر صلي الله عليه و آله نشسته است، وقتي نماز تمام شد مأمومين گفتند: يا رسول الله، چنين سجده اي از شما نديده بوديم، گمان کرديم وحي به شما رسيده است.
فرمود: وحي نرسيده بود، فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شد، نخواستم تعجيل کنم و کودک را به زمين بگذارم، آن قدر صبر کردم تا طفل، خودش از کتفم پايين آمد.
اين عمل رسول اکرم صلي الله عليه و آله با کودک خردسال خويش در محضر مردم نمونه ي روشني از روش آن حضرت در تکريم کودک است، پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله با طول دادن سجده حداکثر احترام را درباره ي فرزند خود معمول داشت و در ضمن به همه مردم راه شخصيت و استقلال کودک را آموخت. (2)
پي نوشت :
1. بحارالانوار، ج 10، ص 83.
2. بحارالانوار، ج 10، ص 82
توضیحی درباره داستان امید نا امیدان
بسم الله الرحمن الرحیم
بدون مقدمه می ریم سر اصل مطلب:
گویی یکی از روزنامه ها داستان امید ناامیدان را در مجله خودشون چاپ کردند و بعد از چاپ مطلب از سوی مخاطبینشون در مورد نام گذاری احسن الخالفین اعتراضاتی مطرح شده به همین علت لازم دیدم یک توضیح اجمالی در مورد داستان داده بشه.
داستان امید نا امیدان داستانیست بین انسان که در این داستان به عنوان بیماری که دچار بیماری هایی که از جمله آنها بیماری اخلاقی است و خداوند به عنوان پزشک. که همه این گفتگوها در قالب نماز مطرح می شود.
هرگاه پادشاهی برای خود جانشینی انتخاب می کند به دنبال کسی است که شبیه ترین اخلاق و روحیات و سیاست گذاری ها را به خودش داشته باشد.
انسان جانشین خدا بر روی زمین است و توصیه خود خداوند است که بنده من تو باید شبیه ترین به من باشی و باید متخلص به صفات من باشی.
خداوند خالق است و انسان با توجه به خلیفه اللهی می تونه صفت خلق کردن رو داشته که همه اختراعاتی که انسان تا بوده و هست داره انجام می ده مصداق همین موضوع می باشد.
علت نام گذاری شخصیت داستانم به این علت بوده و مهمتر از این، دلیلی که برای نام گذاری دارم کاملا یک سلیقه شخصی و علاقه ای هست که به این نام دارم و نامگذاری احسن الخالقین یک نام گذاری هست مثل همه نام گذاری هایی که داریم .
حالا شاید بهتر بود که نام پزشک را در این داستان احسن الخالقین می گذاشتم.
این داستان حدود 45 قسمت می باشد که تقریبا 39 قسمت آن تا کنون نوشته شده و حدودا 5 ساله که داره روش کار می کنم.
منبع نوشتارم هم تفاسیر قران هست که مهمترینش تقسیر نور اقای قرائتی می باشد. بعد از اتمام داستان مطمئنا بازنگری های قابل توجهی انجام خواهد پذیرفت و انشا الله آماده میشه برای چاپ.
از خدا خواهیم توفیق عمل
التماس دعا
یا علی